عنـوان قانون شامل: باشد. و عنوان یا متن قانون شامل: باشد. و موضوعات آن شامل: باشد. بازه زمانی تصویب از تاریـخ: تا تاریـخ: تنظیم گردد.

ماده1ـ

اصطلاحات زير در اين تصويبنامه در معاني مشروح مربوط به کار ميروند و ساير اصطلاحاتي که در اين تصويبنامه تعريف نشدهاست، تابع تعاريف مندرج در قانون نفت ـ مصوب 1366 ـ و قانون اصلاح قانون نفت ـ مصوب 1390 ـ بوده و در ساير موارد، تعاريف تابع قوانين و مقررات مربوط در ايران ميباشند و در مواردي که در قوانين و مقررات تعاريفي وجود ندارد، تابع تعاريف و اصطلاحات معمول درصنعت جهاني نفت ميباشد. قانون حاکم بر قراردادها، قانون جمهوري اسلامي ايران ميباشد.
الف ـ شرايط عمومي: اصول و شرايط عمومي و ساختارهاي حاکم بر قراردادهاي بالادستي.
ب ـ نفت: هيدروکربورهايي که به صورت نفت خام، ميعانات گازي، گاز طبيعي، قير طبيعي، پلمه سنگهاي نفتي و ماسه‏هاي آغشته به نفت به حالت طبيعي يافت شده يا طي عمليات بالادستي به دست ميآيد.
پ ـ گاز طبيعي: هيدروکربورهايي که در سازندهاي گازي مستقل، گنبدهاي گازي مستقل يا محلول در نفت در شرايط متعارف به حالت گاز موجود است يا طي عمليات بالادستي همراه با نفت خام به دست ميآيد.
ت ـ ميدان نفتي يا گازي: هر يک از منابع يا مخازن زيرزميني يا روزميني در تقسيمات داخل سرزمين، آبهاي داخلي، ساحلي، فلات قاره و بينالمللي مجاور مرزهاي کشور و آبهاي آزاد بينالمللي که احتمال وجود نفت در آن است و مشخصات فني و مختصات جغرافيايي آن توسط وزارت نفت مشخص ميگردد.
ث ـ ميدان يا مخزن تجاري: ميدان يا مخزني که با رعايت توليد صيانتي و با لحاظ نمودن قيمتهاي نفت و ديگر محصولات جانبي آن ميدان يا مخزن بتواند کليه هزينه‎هاي مستقيم، غيرمستقيم، بهرهبرداري و تأمين مالي پيشبيني شده جهت اکتشاف، توسعه، بهرهبرداري، همچنين دستمزد و سود طرف دوم و ديگر هزينه‎هاي جانبي مربوط در طول دوره قرارداد را پوشش داده و درآمد مورد انتظار براي هر يک از طرفهاي قرارداد را تأمين نمايد. اثبات تجاري بودن ميدان يا مخزن بر عهده پيمانکار است. مباني و شاخص‎هاي متداول و خودکار جهت تعيين تجاري بودن ميدان يا مخزن توسط وزارت نفت تعيين شده و در اسناد مناقصه حسب مورد به اطلاع متقاضيان رسيده و در قرارداد مربوط نيز منظور مي‏گردد.
ج ـ ميدان کشف شده (Green Field): ميدان نفتي يا گازي کشف شده توسط شرکت ملي نفت ايران يا کشف شده توسط شرکتهاي ديگر براي شرکت ملي نفت ايران که آماده ورود به مرحله توسعه ميباشد.
چ ـ ميدان در حال توليد (Brown Field): ميداني که قبلاً به بهرهبرداري و توليد رسيده است.
ح ـ مخزن: هر کدام از تاقديس‌ها يا ساختمانهاي چينهاي يا هرگونه تله ساختاري حاوي هيدروکربور يا ترکيبي از آنها که داراي خواص سنگ، سيال و فشار مستقل باشد.
خ ـ مخزن در حال توليد (Brown Reservoir): مخزني که تاريخچه توليد تجاري هيدروکربور داشته باشد.
د ـ مخزن کشف شده و توسعهنيافته (Green Reservoir): مخزن کشف شدهاي که تاکنون توليد تجاري هيدروکربور در آن صورت نگرفته است.
ذ ـ طرف اول قرارداد: شرکت ملي نفت ايران يا شرکت‎هاي تابعه آن به نمايندگي از آن شرکت که در اين تصويبنامه به عنوان «کارفرما» نيز ناميده ميشود.
ر ـ طرف دوم قرارداد: شرکت/ شركتهاي صاحب صلاحيت نفتي که جهت انجام هريك از عمليات اکتشاف، توصيف، توسعه و بهرهبرداري و اجراي طرحهاي بهبود يا افزايش ضريب بازيافت يا همه آنها به صورت پيوسته همراه با تأمين همه منابع مالي موردنياز، طي فرآيند قانوني انتخاب و قرارداد مربوط را امضا کرده و در اين تصويبنامه به عنوان «پيمانکار» نيز ناميده ميشود.
ز ـ بلوک يا محدوده اکتشافي: منطقه جغرافيايي تعريف شده توسط شرکت ملي نفت ايران که به تأييد وزارت نفت رسيده و جهت انجام عمليات اکتشافي نفت انتخاب شده و منطقه قرارداد با طرف دوم قرارداد جهت کشف ميدان يا مخزن تجاري ميباشد.
ژ ـ حداقل تعهدات اكتشافي (Minimum Exploration Obligation): حداقل عمليات اکتشافي شامل انواع عمليات لازم مانند مطالعات زمين شناسي، ثقل سنجي، لرزهنگاري، حفاري، ارزيابي مخازن با هدف کشف ميدان يا مخزن تجاري و انجام حداقل هزينههاي لازم جهت عمليات مذکور در مدت مقرر در قرارداد که توسط طرف دوم قرارداد تعهد ميگردد.
س ـ برنامه توسعه (Development Plan (DP)): برنامه توسعه ميدان يا مخزن که در شروع مرحله توسعه اعم از ميدانها يا مخزنهاي کشف شده، انجام عمليات بهبود و افزايش ضريب بازيافت ميدانها يا مخزنهاي در حال توليد مورد تأييد طرفين قرارداد واقع شده و متناسب با يافته‎هاي جديد در هنگام توسعه و رفتار واقعي ميدان يا مخزن در مراحل توليد قابل بازنگري مي‎باشد.
ش ـ توليد اوليه (First Production): ميزان توليد تعريف شده در برنامه توسعه ميدان يا مخزن که در مرحله اول عمليات توسعه ميدان/مخزن کشف شده (Green Field) حاصل شده يا ميزان توليد اوليه اضافي حاصل از عمليات بهبود يا افزايش ضريب بازيافت که بر اساس برنامه مربوط حاصل مي‎گردد.
ص ـ هزينه‎هاي مستقيم سرمايهاي (Direct Capital Cost(DCC)): کليه هزينه‎هاي سرمايه‎اي لازم جهت توسعه، بهبود يا افزايش ضريب بازيافت مخزن، از جمله کليه هزينه‎هاي مديريتي، مهندسي، حفاري، احداث تمام تأسيسات روزميني و زيرزميني لازم براي قابل بهرهبرداري کردن ميدان يا مخزن نظير تأسيسات فرآوري، انتقال، تزريق، تأسيسات فرآيندي و جنبي و راهاندازي کليه واحدها، هزينه انجام شده در مرحله اکتشاف در صورت تجاري بودن ميدان و نيز انجام مرمت، بازسازيها و نوسازيهاي لازم در ميدانها يا مخزنهاي در حال توليد.
ض ـ هزينه‎هاي غيرمستقيم (Indirect Cost(IDC)): کليه هزينه‎هايي که به دولت، وزارتخانهها و مؤسسات عمومي از جمله شهرداريها از قبيل انواع ماليات‎ها، عوارض‎، گمرک و بيمه تأمين اجتماعي پرداخت ميشود.
تبصره ـ پرداخت ماليات، عوارض و ساير پرداختهاي قانوني بر عهده و از تکاليف طرف دوم قرارداد و به تبع آن، تسويه حساب با دستگاههاي ذيصلاح نيز از تکاليف وي ميباشد. اين پرداختها بر پايه اعلام مراجع قانوني دريافتکننده عيناً به عنوان هزينههاي غيرمستقيم پذيرفته شده و به ترتيب مقرر در اين تصويبنامه، در وجه طرف دوم قرارداد بازپرداخت خواهد شد.
ط ـ هزينه تأمين مالي (Cost of Money(CoM)): هزينه‎هاي تأمين مالي طرف دوم قرارداد به ميزان و شرايطي که در قرارداد تعيين مي‎شود.
ظ ـ هزينه‎هاي بهرهبرداري (Operating Costs(Opex)): كليه مبالغي که طرف دوم قرارداد طبق قرارداد، براي انجام عمليات بهرهبرداري و بر اساس شرايط مندرج در قرارداد و استانداردهاي حسابداري هزينه ميکند.
ع ـ دستمزد(Fee): رقمي كه متناسب با هر بشکه توليد اضافي نفت خام )يا هر هزار فوت مکعب استاندارد اضافي گاز طبيعي همراه) از ميدان‎ها يا مخزنهاي نفتي يا هر هزار فوت مکعب استاندارد توليد اضافي گاز از ميدان‎ها يا مخزنهاي گازي و حسب مورد هر بشکه ميعانات گازي اضافي، ناشي از عمليات طرف دوم قرارداد تعيين مي‎شود.
غ ـ خط پايه تخليه (Depletion Base Line): عبارت است ازخط يا منحني فرايند تخليه ميدان يا مخزن با منظور کردن تأسيسات موجود و در حالت عدم اجراي طرحهاي جديد بهبود يا افزايش ضريب بازيافت (EOR,EGR,IOR &IGR) که مورد پذيرش طرفهاي اول و دوم قرارداد قرار ميگيرد و به عنوان خط پايه تخليه در قرارداد تعريف ميشود.
خط پايه مذکور بايد به تأييد شوراي عالي مهندسي مخازن نفت برسد. وظايف، ترکيب و نحوه انتخاب اعضا و تصميم‌گيري اين شورا به پيشنهاد وزير نفت به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.
ف ـ نفت، گاز يا ميعانات گازي اضافي
(Incremental Oil, Gas& Condensate): ميزان توليد نفت، گاز يا ميعانات گازي از ميدان يا مخزن کشف شده (Green Field) يا ميزان نفت، گاز يا
ميعانات گازي توليد شده مازاد بر خط پايه تخليه از ميدان يا مخزن در حال توليد (Brown Field) موضوع قرارداد.
تبصره ـ در مواردي نظير ميدانها يا مخزنهاي گازي در حال توليد و براي عمليات بهبود يا افزايش ضريب بازيافت حسب مورد ميعانات گازي اضافي نسبت به خط پايه تخليه ميتواند مبناي محاسبه قرار گيرد.
ق ـ عمليات بهبود ضريب بازيافت
Improved Oil/Gas Recovery (IOR/IGR)) ): مجموعهاي از عمليات که منجر به نگهداشت سطح توليد يا بهبود ضريب بازيافت يا سرعت در بهرهبرداري (افزايش نرخ تخليه) ميگردد و ميتواند در همه مراحل توليد در طول عمر ميدان يا مخزن حسب مورد انجام شود (از قبيل انجام مطالعات تکميلي زمينشناسي، مهندسي نفت و مخازن، اجراي طرحهاي ژئوفيزيک و لرزهنگاريهاي سه يا چهار بعدي حسب نياز، طراحي و اجراي پروژه‏هايي نظير حفاريهاي جديد (infill Drilling)، به کارگيري فناوريهاي پيشرفته حفاري نظير استفاده از حفاري‏هاي چندجانبه و هوشمند، فرازآوري با گاز (Gas Lift) در ميدانها يا مخزنها، ايجاد شکاف در مخزن(Fracturing)، استفاده از پمپ‏هاي درون چاهي، بهبود روشهاي حفاري و استفاده حداکثر از حفاريهاي افقي و نظاير آن).
ک ـ عمليات افزايش ضريب بازيافت:
ـ افزايش ضريب بازيافت نفت (Enhanced Oil Recovery): به کارگيري انواع فناوري‏هاي پيشرفته روز دنيا شامل مطالعات و طراحي روشهاي بهينه مهندسي مخازن و بهرهبرداري، به کارگيري انواع تزريقها حسب نياز ميدان يا مخزن مانند تزريق گاز، آب، بخار، مواد شيميايي، پليمرها، تزريق CO2 و نظاير آن، کاربرد فناوريهاي تکميلي در هر مرحله حسب ضرورت و نظاير آن که منجر به افزايش ضريب بازيافت و صيانت از منابع نفت، گاز يا ميعانات گازي در طول عمر ميدان يا مخزن ميگردد.
ـ افزايش ضريب بازيافت گاز (Enhanced Gas Recovery): به کارگيري انواع فناوري‏هاي پيشرفته روز دنيا که منجر به فشارافزايي يا تثبيت فشار مخزن يا ميدان و همچنين حداکثر جابهجايي (Displacement) و در نتيجه افزايش ضريب بازيافت گاز از مخزن يا ميدان ميگردد.
گ ـ منطقه قراردادي (Contract Area): منطقه جغرافيايي با مختصات معين که در قرارداد براي انجام عمليات موضوع قرارداد تعيين ميگردد.
ل ـ سقف باز هزينههاي سرمايهاي(Open Capex): انعطافپذير بودن ميزان هزينههاي سرمايهاي نسبت به رفتار و واقعيتهاي ميدان، تحولات واقعي بازار در چارچوب برنامه مالي عملياتي سالانه تصويب شده و همچنين نياز به سرمايه‏گذاريهاي ضروري بعدي جهت بهبود راندمان و بهرهوري ميدان.
م ـ برنامه مالي عملياتي سالانه: برنامهاي كه در چارچوب طرحهاي عملياتي و اصلاحات و بازنگريهاي لازم ناشي از واقعيت‏هاي پروژه و رفتار واقعي ميدان توسط طرف دوم قرارداد تهيه و به تصويب طرف اول قرارداد ميرسد. تصويب اين برنامه از سوي طرف اول قرارداد نهايي بوده و جهت اجرا به طرف دوم قرارداد ابلاغ ميگردد. اين برنامه شامل جزئيات هزينه‏ها و عمليات لازم سالانه براي توسعه و بهره برداري مي‌باشد.

روابــــط صریـــــــــح
روابط تنقیحی