عنـوان قانون شامل: باشد. و عنوان یا متن قانون شامل: باشد. و موضوعات آن شامل: باشد. بازه زمانی تصویب از تاریـخ: تا تاریـخ: تنظیم گردد.
مصوبه‌‌ مورخ 1319

بخشنامه به همه دوائر و دادگاههاي مركز و شهرستانها

در فرهنگستان براي 57 تركيب تازه برابر‌هائي برگزيده شده و مورد تصويب واقع گرديده است كه در پائين درج:




















































































































































































1ـ عنداللزوم هرگاه بايد ـ چون لازم شود ـ هرگاه لازم شودـ وقت لزوم
2ـ كمافي‌السابق مانند پيش ـ مانند گذشته
3ـ كماينبغي چنانكه شايدـ چنانكه درخوراست ‌ـ چنانكه سزاوار است
4 ـ صحت وستم  درستي و نادرستي
5 ‌ـ ماجري  آنچه رفت ‌‌ـ آنچه گذشت
6 ـ ماجري (در صورتي كه به معني مرافعه باشد)
گفتگو
7 ـ مادام‌العمر تا زنده‌ام ـ تا زنده‌اي ‌ـ تا زنده است
8 ـ سهل‌القبول زودپذير ـ زودباور
9 ـ مضافاً باينكه گذشته از اينكه ـ با اينكه
10 ـ معتدبه فراوان هنگفت ‌ـ بسيار
11 ـ لاسيما به ويژه ـ بخصوص
12 ـ متلون‌المزاج دمدمي
13 ـ سوء خلق زشت‌خوئي ـ بدخوئي ـ كج خلقي
14 ـ نسلا بعد نسل پشت درپشت
15 ـ طابق النعل بالنعل درست ‌ـ راستار است
16ـ جمع‌المال هم كيسه
17 ـ لاطائل  ياوه ـ بيهوده
18 ـ شريك‌المال همباز ‌ـ شريك در دارائي
19 ـ بالكل سراسر ـ يكسره ـ همگي 
20 ـ عندالاقتضاء هنگام اقتضاء
21 ـ كماكان چنانكه بود
22 ـ كماهوحقه چنانكه شايد
23 ـ مايحتاج دربايست
24 ـ مادام‌الحيوة تا زنده است
25 ـ مفصلة‌الاساسي نامبردگان ‌ـ نامبرده
26 ـ فبها چه بهترـ بسيار خوب
27 ـ زعماًلانف بناخواست ـ بناخواه
28 ـ لين‌العريكه سست نهاد ـ نرم خوي
29 ـ سوء هاضمه بدگواري
30 ـ صعب‌الحصول دشوارياب
31 ـ طرفة العين بيك چشم زد
32 ـ ليت و لعل كاشكي و شايد ـ بوك و مكر
33 ـ وقس علي ذلك و همچنين
34 ـ لايعني بي‌معني
35 ـ لايضروولاينفع بي‌سود و زيان
36 ـ بالمره يكباره ـ يكبارگي
37 ـ بالذات بذات ـ ازبن ـ بگوهر
38 ـ مادام تا ـ تا زماني كه
39 ـ متوفي درگذشته
40 ـ تحت الحمايه درپناه
41 ـ كاملةالوداد بهين دوست
42 ـ سهل‌العلاج آسان چاره
43 ـ اصلا و فرعاً  مايه و سودـ سرمايه و بهره
44 ـ مع‌التأسف ـ مع‌الاسف دريغ ـ دردا
45 ـ قيل وقال هياهو ـ همهمه ـ گفتگو
46 ـ ممكن‌الوقوع شدني
47 ـ ممكن‌الحصول دست آوردني ـ دست دادني
48 ـ قلع و قمع برانداختن ـ ريشه كن
49 ـ اصالة بالاصاله از سوي خود
50 ـ نعم‌البدل بهتر از آن
51 ـ بئس‌البدل بدتر از آن
52 ـ قطع و فصل بريدن
53 ـ رطب ويابس خشك و تر ـ ياوه ـ گزافه
54 ـ مادون زيردست
55 ـ مافوق بالادست
56 ـ عندالمطالبه بدرخواست
57 ـ الي غيرا لنهايه بي‌كران بي‌پايان


و لزوماً ابلاغ مي‌شود بعد از اين واژه‌هاي نو را بكار ببريد.