-
شماره انتشار در روزنامه رسمی :17496
-
تاریخ انتشار در روزنامه رسمی :27/12/1383
دادنامه
شماره 542 - 541
هيئت عمومي ديوان عدالت اداري
مورخ 1383/10/27
-
شماره هـ/80/280و266 1383/12/22
تاريخ: 1383/10/27 شماره دادنامه: 541ـ542 كلاسه پرونده: 80/266، 280
مرجع رسيدگي: هيأت عمومي ديوان عدالت اداري.
شاكي: حجتالاسلام والمسلمين قاضيپور.
موضوع شكايت و خواسته: ابطال بخشنامه شماره 12068/317 مورخ 1373/11/5 مدير كل حقوقي شهرداري تهران.
مقدمه: در شكايتنامههاي تقديمي اعلام شده است، ماده 8 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب مقرر ميدارد « هيچ مقام رسمي يا سازمان يا اداره نميتواند حكم دادگاه را تغيير دهد و يا از اجراي آن جلوگيري كند مگر دادگاهي كه حكم صادر نموده و يا مرجع بالاتر از آن هم در موردي كه قانون تعيين ميكند و در ماده 576 قانون مجازات اسلامي آمده است « چنانچه هر يك از صاحبمنصبان و مستخدمين و مأمورين دولتي و شهرداريها در هر رتبه و مقامي كه باشد از اجراي اوامر كتبي دولتي يا اجراي قوانين مملكتي و يا اجراي احكام يا اوامر مقامات قضائي يا هرگونه امري كه از طرف مقامات دولتي صادر شدهباشد جلوگيري نمايد از خدمات دولتي از يك تا پنج سال محكوم خواهد شد.» وفق مفاد ماده 782 قانون آيين دادرسي مدني، دستور موقت پس از ابلاغ قابل اجراء است و نظر به فوريت كار دادگاه ميتواند مقرر دارد كه قبل از ابلاغ، دستور موقت اجراء شود. همچنين با توجه به ماده 15 قانون ديوان عدالت اداري و ماده 21 قانون اصلاح مواردي از قانون ديوان عدالت اداري مصوب 1378 هدف قانونگذار اين بوده كه احكام و دستور موقت بدون معطلي توسط مرجع طرف شكايت به اجراء گذاشته شود. معهذا اداره حقوقي شهرداري تهران به موجب بخشنامه شماره 12068/317 مورخ 1373/11/5 اعلام نمودهاست، دادنامههاي صادره از شعب ديوان عدالت اداري مبني بر صدور دستور موقت جهت جلوگيري از عمليات اجرائي كه مستقيماً به شهرداريهاي مناطق و ساير واحدهاي ذيربط اعلام ميگردد، فاقد قابليت اجرائي است. بدين ترتيب با بياعتبار خـواندن دادنامـههاي صـادره از اجراي آن جلوگيري مينمايد و اين هم تأكيدي بر جلوگيري از اجـراي احكام و دستـور مقـامات قضـائـي است و بـا مقـررات فـوقالـذكر مغـايرت دارد بنا به مراتب ابطال بخشنامه مذكور مورد تقاضا است. مدير كل حقوقي شهرداري تهران در پاسخ به شكايت مذكور طي نامه شماره 21406/317 مورخ 1380/7/23 اعلام داشتهاند، 1ـ از آنجا كه دستور موقتهاي صادره از ديوان عدالت اداري بلحاظ نحوه اجرا و عدم دخالت مأمورين اجراي احكام در اجراي آنها موضوعاً متفاوت از دستور موقتهاي صادره از محاكم عمومي و انقلاب ميباشند، لذا استفاده از ملاك ماده 782 قانون منسوخه آيين دادرسي مدني (ماده 320 آيين دادرسي فعلي) براي اجراي دستور موقتهاي صادره از ديوان عدالت اداري مبتني بر اشتباه ميباشد. 2ـ در شهرداري تهران براساس سازمان مصوب و شرح وظايف مقرره اقامه دعوي و نيز دفاع مقابل دعاوي عليه شهرداري تهران جزء وظايف قانوني اداره كل حقوقي ميباشد و كليه اقدامات قضائي از طريق اين اداره كل صورت ميگيرد و به همين جهت نيز برابر رويه معمول در دادگستري كليه اوراق، اخطارات، دادنامهها و تصميمات قضائي محاكم عمومي و انقلاب و نظامي به طرفيت شهرداري تهران به اين اداره كل ابلاغ ميگردد ضمن آنكه شهرداريهاي مناطق به هيچ وجه واحدهاي اداري مستقل محسوب نميگردند و لذا شكايت عليه آنها بهمانند شكايت عليه ساير ادارات شهرداري است كه نهايتاً مسئوليت پاسخگوئي به آنها بهعهده بالاترين مقام مسئول اداري شهرداري (شهردار تهران) و يا مقامات مأذون از طرف وي ميباشد. عليهذا ملاحظه ميفرماييد كه بخشنامه معترضعنه و مكاتبات متعاقب آن از جمله نامه شماره 8054/317 مورخ 1380/6/14 اين اداره كل با اعتقاد به دلائل و مستندات قانوني فوقالاشعار و در جهت اجراي صحيح و دقيق مقررات آيين دادرسي ديوان عدالت اداري صادر گرديده و بهنظر نميرسد كه تأكيد بر اجراي صحيح مقررات و تذكر به اختيارات و وظايف قانوني واحدهاي شهرداري هيچگونه مخالفتي با مقررات و قوانين موضوعه داشته باشد. هيأت عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ فوق با حضور رؤساي شعب بدوي و رؤسا و مستشاران شعب تجديدنظر تشكيل و پس از بحث و بررسي و انجام مشاوره با اكثريت آراء بشرح آتي مبادرت بصدور رأي مينمايد: