مقدمه:
نظـامهاي آموزشي با رسالت و مأموريت مشخصي به وجود آمده و براي نيـل به اهداف بيترديد دستيابي به اين اهداف مستلزم شناسايي، كنترل و رفع موانع و مشكلاتي است كه ممكن است اجراي مطلوب فرآيندهاي آموزشي را تحت تأثير خود قرار دهد.
بدين منظور استفاده از ساز و كارهاي ارزشيابي شرايط و زمينههاي لازم را براي شفافيت عملكرد، پاسخگويي نظامهاي آموزشي و اطلاع از ميزان تحقق اهداف و مقاصد آموزش و پرورش فراهم مينمايد.
به عبارت ديگر ارزشيابي آئينهاي ميسازد تا تصميمگيران و دستاندركاران آموزش و پرورش تصوير روشني از چگونگي انجام اين رسالت خطير به دست آورند. بر اين اساس ضرورت دارد ابتدا عناصر نظام آموزشي به صورت نظاممند مشخص و سپس با استفاده از الگو يا الگوهاي مناسب ارزشيابي وضعيت آنها را تعيين كرد.
براي ارزشيابي آموزشي، رويكردهاي متنوع و متفاوتي ارائه شده است كه يكي از آنها، رويكرد مبتني بر نظر متخصصان و مشخصترين الگوي مربوط به اين رويكرد، « الگوي اعتبارسنجي» ميباشد. اين الگو معروفترين مدل ارزشيابي كيفيت نظامهاي آموزشي در جهان است كه در آن شاخصهاي عناصر مختلف نظام آموزشي در دو مرحله « ارزشيابي دروني» و « ارزشيابي بيروني» تدوين ميشود؛ براين اساس ابتدا « عوامل» نظامهاي آموزش و پرورش مشخص و سپس « ملاكها» و « شاخصهاي» آنها تعيين ميشود.
شاخصها اطلاعاتي در مورد كميت و كيفيت نظام آموزشي ارائه ميدهند و ماهيتاً مشخصكننده وضعيت نظام آموزش و پرورش ميباشند. به عبارت ديگر نقش آنها دادن هشدار به تصميمسازان و تصميمگيران درخصوص وجود مشكلات و موانع در برخي زمينههاي خاص و يا وجود روندهاي مطلوب در ديگر زمينهها است. شاخصها زماني وضعيت نظام آموزشي را به صورت روشن به تصوير ميكشند كه با تدوين و بررسي آنها، شناخت بيشتر و درك درستتري از موقعيت نظام آموزشي حاصل شود؛ امري كه به نوبه خود، زمينههاي لازم جهت انتخاب برنامههاي موردنياز را به وجود ميآورد تا بدين وسيله اقدامهاي مورد انتظار و برنامههاي آتي آن براي رفع مشكلات، مشخص گردد. اين تشخيص، براي بهبود وضعيت نظام آموزشي اهميتي حياتي دارد؛ زيرا نظامهاي آموزشي براي اثربخشي و كارآيي بيشتر و بهبود عملكرد خود به راهنماي عمل نياز دارند تا اطمينان حاصل نمايند كه با كيفيت خوبي به مقصد مورد نظر دست خواهند يافت. اساسيترين شاخصهاي ارزشيابي نظام آموزش و پرورش در بخشهاي درون داد، فرآيند و برونداد به شرح زير ميباشد: