-
شماره انتشار در روزنامه رسمی :19224
-
تاریخ انتشار در روزنامه رسمی :1389/12/9
راي هيأت عمومي ديوان عدالت اداري شماره هـ/89/174،مورخ 1389/12/8
تاريخ: 1389/10/27 شماره دادنامه: 462 کلاسه پرونده: 89/174
مرجع رسيدگي: هيأت عمومي ديوان عدالت اداري.
شاكي: آقاي علي ملايي.
موضوع شکايت و خواسته: ابطال مصوبه شماره 27035/43850 مورخ 1389/2/8 هيأت وزيران.
گردشکار: آقاي علي ملايي به موجب درخواست تقديمي اشعار داشته: هيأت وزيران جمهوري اسلامي ايران، به موجب متن شماره 27035/43850 مورخ 1389/2/8، آييننامه رسيدگي به دارايي مقامات و مديران و مشمولين اصل 49 قانون اساسي را موافقت نموده است که به جهات ذيل محل تامل، مغاير قانون و خلاف موازين شرع انور اسلام ميباشد.
1ـ آنچه که در اصل 138 قانون اساسي، به عنوان تکليف و اختيار هيأت وزيران به هيأت اجتماع و شخص وزير به نحو انفراد مقرر گرديده است، وضع تصويبنامه و آييننامه است نه موافقت با آييننامه و علاوه بر آن سياق فعل موافقت، موهم اين امر است که آييننامه در مرجعي خارج از هيأت وزيران وضع و تصويب شده که هيأت دولت با آن موافقت نموده است، که اين ترتيب جايگاه قانوني ندارد.
2ـ در اصل 49 قانون اساسي، تدوين وضع و تصويب آييننامه اجرايي مقرر نگرديده است تا بر فرض جواز دولت با استفاده از اختيارات حاصل از جواز مرقوم و عموم و اطلاق اصل 138 قانون اساسي دولت موظف و يا با استفاده از اصل تخيير اقدام به وضع آييننامه نمايد. از اين جهت آييننامه مرقوم نميتواند بر مبناي اصل 49 قانون اساسي قابل توجيه باشد.
3ـ هر چند طليعه اصل 49 قانون اساسي، با عنوان دولت (موظف است) شروع شده ليکن با توجه به به سياق الفاظ و عبارت مستعمل در متن اصل مرقوم به نظر ميرسد که مراد مقنن در اين خصوص دولت به معناي عام آن و به تعبير حاکميت نظام جمهوري اسلامي است و نه قوه مجريه و هيأت وزيران زيرا مجموعه دولت در معني قوه مجريه، فاقد ظرفيت و قابليت رسيدگي و احراز عناوين مجرمانه و صدور حکم در خصوص آنها ميباشد، همان گونه که به قرينه مندرج در اصل 53 قانون اساسي مراد از دولت، مجموعه نظام جمهوري اسلامي ايران شامل قواي ثلاثه و ارکان آن ميباشد، چه اگر غير اين باشد قوه قضائيه يا نيروهاي مسلح تکليفي در واريز دريافتيهاي خودبه خزانه نخواهند داشت و به همين اعتبار است که قوه مقننه به موجب قانون نحوه اجراي اصل 49 قانون اساسي، مسئوليت اجراي اصل 49 مرقوم را به قوه قضائيه واگذار نموده، هرچند که در دستگاههاي قوه مجريه در اين مورد عهدهدار تکاليف اعلام مصاديق و يا اجراي احکام صادره گرديدهاند و اصولاً به موجب مقررات قانون مذکور دولت به معناي قوه مجريه، در زمينه اجراي اصل 49 قـانون اساسي مستـقلاً مواجه با تکليـفي نشده است تا بـه اعتبار آن مـجاز و مکلـف به وضع آييننامه اجرايي بوده باشد.
علاوه بر آن با توجه به اصول ناظر به تضمين حقوق اساسي اشخاص از جمله اصول 22 و 28 و تکليف نظام بر رعايت حقوق ناشي از اصول مذکور به شرح اصل 43 قانون اساسي و نيز به تصريح ماده 2 قانون نحوه اجراي اصل 49 قانون اساسي اصل بر صحت اعمال اشخاص و مشروعيت دارايي آنان و مصونيت از هرگونه تعرض ميباشد. با اين حال مقررات ماده يک آييننامه مورد درخواست ابطال، بدون توجه به مراتب مذکور در مقام تعرض به اموال اشخاص مشمول بدون جواز قانوني بر آمده است که به نظر خلاف موازين شرعي و قانوني ميباشد.
عناوين سوء استفاده، تباني غيرقانوني، حيف و ميل بيتالمال از جمله عناوين کيفري است که احراز آن عناوين و تعيين مصاديق آن پس از رسيدگي شرعي و قانوني محقق شده و قطعيت مييابد و حسب مقررات اصول 156 و 159 قانون اساسي و مقررات ماده 3 قانون نحوه اجراي اصل 49 قانون اساسي، مرجع رسيدگي و احراز آن قوه قضائيه و محاکم ذيصلاح دادگستري جمهوري اسلامي ايران است نه هيأت مصرح در ماده 2 آييننامه مورد شکايت و يا وزراي عضو هيأت مرقوم، بنابراين آييننامه مرقوم از اين جهت که رسيدگي به امر قضايي را به وزراي هيأت دولت و هيأت منصوب از طرف آن تجويز مينمايد خلاف شرع و خلاف قانون اساسي و خلاف قوانين موضوعه بوده و خارج از اختيارات قوه مجريه ميباشد.
4ـ دولت در اجراي اصل 49 قانون اساسي و مقررات مربوط به رسيدگي به داراييهاي وزرا و کارمندان دولت مصوب 1337، خود ذاتاً اختياري ندارد که به موجب آييننامه مورد درخواست ابطال به هيأت مقرر در ماده 3 آن واگذار نمايد. در مواد 7، 6 و 8 آييننامه تکاليف و وظايفي براي اشخاص مقرر گرديده که بدون مبناي قانوني و يا قراردادي بوده و در نتيجه چون ايجاد تکليف بدون جواز شرعي، قانوني و قراردادي براي اشخاص خارج از وظيفه و اختيار قوه مجريه و هيأت منتخب آن ميباشد، اين امر خلاف اصل 57 قانون اساسي است.
5 ـ در ماده 8 وظيفه تحقيق، ثبوت شرعي و احراز طريق نامشروع که امري است واجد وصف قضايي، به عهده اعضاي هيأت مصرح در ماده 2 آييننامه محول گرديده، در حالي که اعضاي هيأت مذکور فاقد صلاحيت، قابليت و تکليف قانوني براي ورود به موارد مذکور و احراز آن ميباشند و علاوه بر آن ضمانت اجراي موارد مذکور در اين ماده و ماده 19 از حيث ايجاد صلاحيت براي هيأت و دبيرخانه آن خلاف قانون است، بنابرمراتب مذکور هيأت وزيران: اولاً: مغاير اصول تکليفي شرعي اصل صحت و اصل برائت ميباشد. ثانياً: خلاف اصول قانون اساسي از جمله اصل 37، اصل 57، اصل 156 و اصل 159 قانون اساسي ميباشد. ثالثاً: تسري به مواردي فراتر از اصل 142 قانون اساسي داده شده است که طبق نظريه شماره 21970/30/86 مورخ 1386/4/25 شوراي نگهبان در خصوص طرح رسيدگي به دارائي مقامات و مسئولان وکارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران در 3 بند مغاير موازين شرعي و قانون اساسي شناخته شده است.
رابعاً: عموم و اطلاق عبارات مقامات و مسئولان جمهوري اسلامي ايران به شرح مصرح در ماده يک آييننامه مورد درخواست شکايت شامل مقامات و مراجع قضايي، نيروهاي مسلح و نهادهاي تحت نظارت مقام معظم رهبري و ساير مقامات و مراجع خارج از قوه مجريه ميگردد. لذا خلاف اصول 57، 58، 60، 110 و 156 قانون اساسي نيز خواهد بود.
خامساً: عموم و اطلاق عنوان دارايي و تلقي واضع آييننامه که شامل کليه اموال و دارايي اشخاص، بدون استثناء ميگردد، مغاير ماده 2 قانون نحوه اجراي اصل 49 قانون اساسي مبني بر محکوم به مشروع بودن دارائي اشخاص ميباشد. بنابه مراتب و جهات مذکور تقاضاي طرح موضوع در هيأت عمومي ديوان عدالت اداري به استناد مقررات بند يک ماده 19 و ماده 42 قانون ديوان عدالت اداري و ابطال آييننامه موضوع متن شماره 27035/43850 مورخ 1387/3/8 هيأت وزيران به شرح فوق را دارد.
مشاور و مديرکل دفتر امـور حقوقي دولت در مقام دفاع، بـه موجب لايحه شمـاره 201937/12441 مـورخ 1389/9/29، اشعار داشته: با توجه به وصول ايراد رياست مجلس شوراي اسلامي طي نامه شماره 39155 ه/ب مورخ 1389/6/16، دائر بر مغايرت قانوني تصويبنامه مذکور، پيشنويس تصويبنامه اصلاحي جهت رفع ايراد تهيه و به انضمام نامه شماره 146781/11647 مورخ 1389/9/15 اين معاونت ارائه شده است که تصوير سوابق ياد شده ايفاد ميگردد.
با عنايت به مراتب فوق دادخواست تقديمي موضوعاً منتفي ميباشد، خواهشمند است وفق ماده 39 قانون ديوان عدالت اداري تصميم لازم اتخاذ گردد.
دبير شوراي نگهبان نيز به موجب نامه شماره 40259/30/89 مورخ 1389/8/2، نظر فقهاي معظم شوراي نگهبان را به شرح زير اعلام داشته است: « ماده 2 آييننامه خلاف موازين شرع تشخيص داده شد.»
هيأت عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ فوق با حضور رؤسا، مستشاران و دادرسان عليالبدل شعب ديوان تشكيل و پس از بحث و بررسي و انجام مشاوره با اکثريت آراء بـه شرح آتي مبادرت بـه صدور رأي مينمايد.