-
شماره ابلاغ :8/4950/120
-
تاریخ ابلاغ :1385/7/10
مصوبه
شوراي عالي آموزش و پرورش
مورخ 1385/4/27
مصوبه هفتصد و سي و پنجمين جلسه شوراي عالي آموزش وپرورش مورخ 1385/4/27
بسم الله الرحمن الرحيم مقدمه: كودكي، آغازحرکت وتلاش براي زيستن است؛ مرحلهاي كه بايد آن را به خودي خود، به رسميت شناخت؛ زيرا كودك، انساني است مستقل با احساسات و خصوصيات خوب انساني. با اين همه، كودكي، مقدمة نوجواني، جواني و بزرگسالي است و اساس زندگي بزرگسالي، به كيفيت اين دوره بستگي دارد. اين كيفيت نيز به چگونگي تعليم و تربيت در اين دوران وابستگي كامل دارد. در اين دوره است كه شخصيت، منش و رفتار كودك (به ويژه رفتارهاي اجتماعي) و رشد جسماني، عقلاني و فرهنگي وي بر اثر ارتباط او با سايرين شكل ميگيرد. بيدليل نيست كه پيشوايان ديني بيش و پيش از هرچيز، به دورة كودكي توجه داشته و راهنماييهاي لازم را در اين باره ارائه كردهاند. امروزه، درس ديني جزء جداييناپذير برنامة درسي مدارس ما به شمار ميرود. اهميت اين ماده درسي حتي پيش از انقلاب اسلامي نيز به خوبي احساس ميشده و كساني بودهاند كه با تلاشهاي آنان، نهاد آموزش و پرورش رسمي آن زمان كشور، به گنجانيدن مادة درسي با عنوان « ديني»، مجاب ميشده است. در اين ميان، ياد و خاطرة بزرگاني چون استاد شهيد مطهري، مرحوم شهيد دكتر بهشتي و مرحوم شهيد دكتر باهنر همواره براي دستاندركاران نظام آموزشي كشور و دانشآموزان و معلمان، زنده و جاويد است. شايان ذکر است که آموزش دين به معناي جامع آن، در درس ديني خلاصه نميشود و بايد مباني ديني محور اصلي و غالب نظام آموزشي و برنامه درسي نيز باشد. در سالهاي اخير، توجه به نيازهاي نو در عرصة آموزش دين، رويكردهاي جديد در امر آموزش، توجه بيش از پيش به جنبههاي نگرشي آموزههاي ديني، لزوم بهرهگيري از روشهاي نوين در تعليم و تربيت ديني و به کارگيري تربيت ديني به منظور شکلگيري رفتارهاي ديني و تقويت احساس ديني از طريق شناخت دين و تفکر در آن و ... ـ كه همه برخاسته و برگرفته از نظرها و پيشنهادهاي آموزگاران مجرب، صاحب نظران و كارشناسان امر تعليم و تربيت است ـ متخصصان تعليم و تربيت ديني را برآن داشته است تا با برنامهريزي دقيق و مطالعة جامعالاطراف در اين خصوص، دست به كار تهية برنامهاي نوين براي تعليم و تربيت ديني شوند. 1 ـ ضرورت و اهميت (فلسفة وجودي تعليم و تربيت ديني) « ان هـذا القران يهدي للتي هي اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهـم اجـراً کـبيراً»1 مهمترين رسالت نظام اسلامي برنامهريزي براي پرورش انسانهايي مؤمن، انديشه ورز، خلاق، متعهد و عامل به تعاليم اسلامي است. انجام اين رسالت هم بالندگي، دوام و استکمال نظام اسلامي را در پي دارد و هم فرصتي فراهم ميکند تا آحاد جامعه وظايفي را که خداوند براي آنها معين فرموده انجام دهند و به سوي فلاح و رستگاري گام بردارند. روشن است که اين مسئوليت مهم زماني مؤثر واقع ميشود که نظام اسلامي به رسالتهاي ديگر خود نيز به طور نسبي عمل نمايد و عوامل آسيبزاي اجتماعي و تربيتي را به حداقل برساند. زيرا اهداف و مسئوليتها هر چه عميقتر و عظيمتر شوند، علاوه بر برنامهريزي گسترده، نيازمند دايرهاي وسيع و شبکهاي پيچيده از عوامل و اسباب خواهندبود. جمهوري اسلامي ايران بر مبناي اين اعتقادکه دين اسلام طرحي براي « حيات طيبه» در دنيا و فلاح و رستگاري در آخرت است، ساختار ويژهاي را براي اداره جامعه در پيش گرفته است و تربيت ديني را به عنوان مبناييترين مسئوليت ميپذيرد و همة برنامههاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي را در همين جهت سامان ميدهد. اين هدف متعالي ريشه در مسئوليتي دارد که پيامبر اسلام، صلي الله عليه و آله، براي آن مبعوث شده و به جامعة توحيدي و نظام ديني هويت ميبخشد. « لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين2» تعهد نظام اسلامي نسبت به تعليم و تربيت آحاد جامعه به معني تعيين نوع خاصي از تصديگري و کيفيت انجام اين مسئوليت نيست؛ بلکه نوع تصديگري متناسب با شرايط زماني و مکاني تنظيم ميگردد؛ همان طور که تعهد نظام اسلامي نسبت به تأمين معيشت مردم به معناي نوع خاصي از تصديگري نيست. به طور مثال، محيط مدرسه، بعد از خانواده، مهمترين محيط تربيتي است و نظام اسلامي مسئوليت دارد سهم خود را در ساختن اين محيط انجام دهد و دولتي و يا خصوصي بودن مدرسه، موجب سلب مسئوليت نميگردد، بلکه صرفاً نوع مسئوليت و ميزان تصديگري را متفاوت ميکند. در نظام اسلامي، نهادهايي که نسبتي با تعليم و تربيت دارند، به ميزان دايرة عمل و تأثير خود مسئوليت بيشتري بر عهده دارند. بعد از خانواده، نهادهاي تعليمي و تربيتي مانند حوزههاي علميه، آموزش و پرورش، صدا و سيما و کلية بخشهاي فرهنگي، مسئول و موظف در اين امر ميباشند. در اين ميان آموزش و پرورش وظيفهاي ويژه دارد و بايد مبناي مجموعة برنامههاي درسي و فعاليتهاي تربيتي و فرهنگي قرار گيرد. علاوه بر اين که رويکرد عام آموزشي در آموزش و پرورش بايد رويکرد تربيت ديني باشد، درس تعليم و تربيت ديني وظيفه دارد که آموزههاي ديني را به دانشآموزان آموزش دهد و آنان را به بصيرت کافي در اين باره برساند. بر مبناي انسان شناسي اسلامي، انسان با ويژگيهاي منحصر به فردي آفريده شده که او را از سـاير مخلـوقات متمايز ميکند. قرآن کريم با تعابيري چون « و لقد کرمنا بني آدم...1 »، « ثم انشاناه خلقاً اخر2» و « نفخت فيه من روحي3» از اين تمايز ذاتي ياد ميکند. اين خلقت خاص که با تعبير « فطرت» نيز از آن ياد ميشود4، در استعدادها، گرايشها، تواناييها و مقاصد خاص تجلي مييابد. انسانها با گرايش به سوي خير، زيبايي و کمال که سرچشمة همة آنها خداست، به دنيا ميآيند و با برخورداري از قدرت انديشه و انتخاب مـيتـوانند مظهر و تجليگاه خير و زيبايي و کمال شوند و بر مقام جانشيني خدا تکيه زنند5. دين که راه سعادت و کمال انسان است، بر اين فطرت بنا شده و در نسبت با آن نازل گرديده است. « فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التي فطرالناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلکالدين القيم و لکن اکثر الناس لايعلمون6» ((پس روي خويش را به سوي دين يکتاپرستي فرادار، در حالي که از همة کيشها روي برتافته و حق گرا باشي، به همان فطرتي که خدا مردم را برآن آفريده است. آفرينش خدا را دگرگوني نيست، اين است دين راست و استوار ولي بيشتر مردم نميدانند.)) بنابر معارف ديني، هر انساني با فطرتي پاک به دنيا ميآيد1 و تنها طريقي که ميتواند انسان را به فلاح و رستگاري برساند و استعدادهاي واقعياش را شکوفا سازد، طريق سازگار با فطرت و منطبق بر آن است. همچنين مطابق با معارف ديني، مهمترين ويژگي فطري انسان، گرايش به توحيد، عبوديت خداي يگانه و معرفت الله2 است. فطرت انسان فطرت توحيدي است بدين معنا که هم خود را وابسته به خالقي مييابد که منبع و سرچشمة همة خيرها و کمالات است و هم گرايشي به او ـ که گرايش به سوي همان خوبيها و زيباييهاست ـ در ضمير خويش احساس ميکند. دين اسلام که دين فطري است آمده تا اين فطرت توحيدي را در همة ابعاد شکوفا کند و شخصيتي توحيدي از انسان بسازد. به علاوه رسيدن به بينش توحيدي در باب جهان و انسان زيربنا و محور برنامة هدايتـي اسلام است که همـة اجـزا و مؤلفههاي اين برنامه را شکل و جهت ميدهد: « صبغـه الله و من احسن من الله صبغـه3». استاد مطهري مينـويسـد: (( در حديث است « الدين الحنيف و الفطره و صبغه الله و التعريف، في الميثاق4»؛ دين حنيف يا دين فطري و يا صبغه الله استکه خدا در ميثاق ـ يعني در پيماني که با روح بشر بسته است ـ بشر را با آن آشنا کرده است5.)) محور قرار گرفتن فطرت در باب تعليم و تربيت، محل افتراق بنيادين تعليم و تربيت اسلامي از ساير مکاتب تعليم و تربيتي، بخصوص تعليم و تربيت « سکولار» است. تعليم و تربيت در رهيافت و تقرب فطرتگراي خود، تعليم و تربيتي خنثي و بدون جهت نيست؛ بلکه داراي يک جهت گيري بنيادي، يعني شکوفايي فطرت توحيدي است. از آنجا که خردورزي و اختيار از ويژگيهاي فطري انسان و وجه تمايز او با حيوانهاست، هدايت وي در بستري اختياري صورت ميپذيرد و به تمام شرايط و لوازم هدايت اختياري ملتزم است: « انا هديناه السبيل اما شاکراً و اما کفوراً6» و از آنجا که اين هدايت، اختياري است، تعقل مهمترين ساز و کار در تعليم و تربيت اسلامي است. بنابراين تعليم و تربيت ديني زمينهساز و تسهيلکنندة مسير شکوفايي استعدادها وگرايش به خير، زيبايي و کمال است. اين برنامه با رويکرد به فطرت انسان برنامة خود را سامان ميدهد و در اصول، اهداف و روشهاي تعليمي و تربيتي، ردپاي آن را دنبال ميکند و به موارد زيرـ که اصليترين ويژگيهاي فطري انساناند ـ توجه ويژه دارد: 1ـ حقيقتجويي و خردورزي انسان به کشف واقعيتها آن چنان که هستند تمايل دارد . اين تمايل در ميان تمامي انسانها از کودک خردسال تا پيرمرد و پيرزن مشترک است. هر انساني دوست دارد واقعيت جهان هستي را دريافت کند و حقيقت آن را بفهمد و بداند. البته قابل توجه است که اين تمايل ميان افراد مختلف با توجه به تربيت و پرورش از قوت و ضعف برخوردار است. داستان ابوريحان بيروني و پرسش او به هنگام مرگ که دوست دارد دانا از دنيا برود مؤيد همين نکته است. از آنجا که فطرت و استعدادهاي فطري با بهرهمندي از تعقل و اتخاذ تصميمهاي درست شکوفا ميشوند، نقش خرد و خردورزي در مسير تعليم و تربيت ديني بسيار مهم و بنيادي تلقي ميگردد. در آموزههاي ديني ما بر دينداري خردمندانه تاکيد شده است. در تعليم و تربيت ديني، انباشتن ذهن دانشآموزان از دانستنيها، اطلاعات و مفاهيم ديني بدون آنكه تمايلي براي عمل به آنها وجود داشته باشد و نيز تأكيد بر اعمال و مهارتهاي فاقد پشتوانة آگاهي و نگرش، به كلي مردود است. مفاهيم و موضوعات بايد به نحوي ادراك شوند كه قابليت كاربرد و انتقال به زندگي روزمرة يادگيرنده را داشته باشند. به علاوه، چنين دانشي بايد موجبات ايجاد و تقويت احساس مثبت و خوشايند نسبت به مفاهيم ديني و گرايش به انجام اعمال ديني را فراهم آورد. بدين ترتيب، در تعليم و تربيت ديني، اهداف شناختي نيز اهميت ويژة خود را حفظ ميكنند ولي نه به اين صورت كه تنها اطلاعاتي پراكنده و بدون ارتباط باساير مفاهيم موجود در بافت ذهني يادگيرنده باشند. 2ـ گرايش به خير و فضيلت در انسان دو گرايش عمده وجود دارد: اولي، خير حسي و يا منفعتجويي است و ديگري خير عقلي و يا فضيلت. گرايش به رفع حوائج مادي و به دست آوردن آن چه براي بقا و حيات انسان ضرورت دارد از مصاديق خير حسي است. گرايش به فضيلت و خير را ميتوان از مقولهي خير اخلاقي و اخلاقيات بر شمرد که در آن انسان به دنبال منفعت مادي نيست. که خود بر دو قسم است: « خير اخلاقي فردي» مانند گرايش به نظم فردي و تسلط بر نفس خويش و « خير اخلاقي اجتماعي» مانند شجاعت، سخاوت، تعاون و ايثار. در اسلام بر اين گرايش تاکيد و تشويق فراوان شده است که از اين قبيل است گرايش به ايثار « و يوثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه»1 اينکه انسان در عين احتياج خود، ديگري را بر خود مقدم بدارد. 3ـ زيباييگرايي در انسان گرايشي به جمال و زيبايي، چه به معني زيبايي دوستي و چه به معني زيبا آفريني که نامش هنر است به معني مطلق وجود دارد و انساني نيست که از اين حس فارغ و خالي باشد. انسان همواره در محيط خود ميکوشد به بهترين صورتي خود را بيارايد، محيط پيرامون زندگي خود را زيباترکند و از ديدن مناظر زيبا و شنيدن صداي خوش لذت ببرد. يکي از عوامل ماندگاري و جهاني شدن قرآن، عامل زيبايي يعني فصاحت و بلاغت فوقالعاده آن است. در قرآن ميخوانيم که خداوند آسمـان دنيا را با ستـارگان زينت داد و آراست.1 و در جايي ديگر ميفرمايد: « چه کسي زينتهاي الهي که خداوند براي بندگانش قرار داده حرام کرده است2 و حتي خداوند متعال امر به همراه داشتن زينت در مساجد مينمايد.3 زيباييگرايي، از مهمترين ويژگيهاي فطري انسان است که مورد توجه معارف ديني قرار گرفته است و عبارت مشهور « ان الله جميل و يحب الجمال» گوياي اين حقيقت است. جهان خلقت (کتاب تکوين) و قرآن کريم (کتاب تشريع) تجلي زيبايي خداوند است. با توجه به علاقة فطري انسان به زيبايي، بهرهمندي از آن در مراحل مختلف برنامه، بستر مناسبي براي تحقق اهداف فراهم ميسازد. 4ـ گرايش به خلاقيت و ابداع در هر انساني تمايل براي خلق و آفرينش وجود دارد که ميخواهد آن چه را نبوده بيافريند، خلاقيت نيز همين گونه است. انسان از کودک خردسال تا بزرگسالان به هنگام ابداع و ايجاد مشي جديد در خود احساس سرور و شادي کرده و شخصيت متعاليتري مييابد. اين گرايش نيز با تربيت و پرورش رشد و تعالي مييابد . خداوند متعال جهان را بديع آفريده است4. و هر روز را نو به نو مي آفريند5 و هيچ دو روزي را در جهـان يکسان قرار نداده است. گرايش به خلاقيت و ابداع از ديدگاه انسان در تمامي ساحتهاي وجود انسان از اخلاق فردي و اجتماعي تا کار و تلاش روزانه جاري است بدان حد که از نظر اسلام، فردي که دو روز از عمرش يکسان باشد مورد مذمت قرار گرفته است. 5 ـ گرايش به عشق و پرستش انسان حقيقتاً برترين آفريده الهي است و از نشانههاي اين برتري گرايشهاي اختصاصي و عالي انسان در مقايسه با ساير موجودات است، مانند گرايش به عشق و پرستش. در اين جا بايد ميان عشق و شهوت تفاوت قائل شد، زيرا شهوت يعني چيزي را براي خود خواستن اما عشق يعني چيزي را براي ديگري خواستن در عشق، وصال و تصاحب براي خود انسان مطرح نيست چيزي شبيه خيراخلاقي؛ در بحث عشق فناي عاشق در معشوق مطرح است يعني از خود گذشتگي و نه خود محوري و خودخواهي. مسالهي پرستش يعني عشق، انسان را به مرحلـهاي ميرساند که ميخواهد از معشـوق، خدايـي بسـازد و از خـود، بنـده؛او را هستي مطلق بداند و خود را در مقابل او نيست و نيستي حساب کند. چنين گرايشي در تمامي انسانها وجود داشته و دارد و حتي بتپرستي هم راه به خطا رفتهي همين گرايش ناب است.1 3 ـ اصول حاکم بر برنامة درسي 1ـ محور قرار گرفتن قرآن کريم و سنت و سيره معصومين صلوات الله عليهم اين اصل که برگرفته از مباني تعليم و تربيت ديني است، بر همه مراحل برنامه، بخصوص موارد زير حاکم است: اول: تعيين الويتهاي آموزشي دوم: اهداف کلي پايههاي تحصيلي سوم: روشهاي تعليمي و تربيتي چهارم: تدوين محتوا و رسانههاي آموزشي 2ـ توجه به رويكردهاي جديد در تعليم و تربيت با هدف روزآمد شدن برنامه شيوههاي نو در تعليم و تربيت، بر افزايش مشاركت دانشآموز در امر يادگيري و ايجاد فرصتهاي مناسب براي حضور فعال او در همة صحنههاي يادگيري تأكيد دارد. برنامهاي كه بر روشهاي فعال و مشاركتي در آموزش تأكيد داشته باشد، لزوماً به دنبال ايجاد فرصت براي مشاركت كودكان در امر يادگيري است. اينكه دانش آموز خود جست وجو كند، خود بيابد و يافتههايش را خود به كار گيرد، هدف روش فعال يادگيري به شمار ميرود. در اين شيوه، معلم در واقع راهنما و راهبر است و اين بچهها هستند كه با راهنمايي او، مفاهيم جديد را دريافت ميكنند. برنامه درسي بايد تا آنجا كه امكان دارد، مطابق اين شيوه تهيه شود. بدين ترتيب، فعاليتهاي گروهي و آموختن دانشآموزان از يكديگر، فراهم كردن امكان بروز خلاقيت و ابتكار براي دانشآموزان، ايجاد زمينة برقراري پيوند بين آموختههاي خود در دروس مختلف (اهداف فرعي يا کارکرد ثانويه) نيز از ديگر نكات مورد توجه در اين برنامهاند. (در اهداف، کارکرد ثانويه ديده شده است) 3ـ توجه به تواناييها و محدوديتهاي رشد شناختي دانشآموزان دورة ابتدايي با توجه به ويژگيهاي رشد ذهني دانشآموزان در دورة ابتدايي، در برنامة جديد، علاوه بر بهرهگيري از محسوسات و نمونههاي عيني بر تربيت استعدادهاي كودك براي شناختن اوضاع جهان خارج و مرتبط ساختن مطالب درسي با مظاهر زندگي و اشياي موجود در محيط خاص كودك تأكيد شده است. همچنين، ضمن توجه به اهميت بهرهگيري از حافظة كودكان به نحو مطلوب، ادراك مفاهيم و فراگيري طرز استفاده از آنها (در قالب اهداف) و برقراري پيوند بين آموزش و زندگي روزمرة بچهها مورد تأكيد قرار گرفتهاند. براي بيان مفاهيم موجود در برنامه، در حد امکان، بر استفاده معقول از استعداد خيالپردازي كودكان و همچنين، به رسميت شناخته شدن عناصر فانتزي ذهن كودكان در مواقع مقتضي توسط معلمان، سفارش شده است. (روشهاي تدريس) البته به گونهاي كه آرام آرام بتوانند به تفكر و تعقل بپردازند و صرفاً به عالم گسترده و زيباي تخيل دلخوش نشوند. لذا براي تحقق جنبههاي فوق نيز، تا حد ممكن از مفاهيم ساده و ملموس استفاده شده است. مفاهيمي كه بچهها خود بتوانند با آنها ارتباط برقرار كرده، دركشان كنند و نسبت به آنها احساس خوشايند و دلپذيري داشته باشند. شايان ذکر است که تاکيد بر آموزش محسوس و ملموس صرفاً شيوه و روشي است براي تقويت ايمان به غيب، چرا که بذر ايمان به غيب نيز در همين دوره در وجود کودک افشانده ميشود و البته همين اقدام نيز با توجه به لحاظ تواناييهاي ذهني کودک انجام ميشود. 4ـ توجه به جنبههاي عاطفي، نگرشي براي عمل کردن باورها تأكيد بر جنبههاي نگرشي و عاطفي تعاليم ديني، به منظور فراهم ساختن مقدمات عمل به باورها، يكي از ويژگيهاي مهم برنامة تعليم و تربيت ديني است. آنچه بيش از هر چيز ديگري در تعليم و تربيت ديني مورد نظر است، ايجاد نگرشهـاي صحيح و يا تغيير برخي نگرشهاي نادرست است و اين كه دانشآموز براساس آموختههاي خود بتواند به يك موضع و نظرگاه معين و ضرورتاً صحيح برسد و امكان انتخاب و تصميمگيري را بيابد و در نهايت از اين رهگذر به ايمان و اعتقـاد برسد. اين ايمان و اعتقاد، مقـدمة عمل آگاهانه و انتخاب شده است، بنابراين در برنامة جديد، انباشتن ذهن كودكان از مفاهيم و تأكيد صِرف بر مهارتهايي كه تنها به درد امتحان ميخورد و آنها را به هنگام ارزشيابي به ظاهر موفق جلوه ميدهد، مد نظر نبوده، در عوض، ادراك مفاهيم ديني به عنوان مقدمهاي براي رشد عاطفي و تغيير نگرشهاي دانشآموزان نسبت به آنها و انس با اين مفاهيم مورد توجه قرار گرفته است. همچنين به « عمل صحيح» به عنوان حاصل تبعي « نگرشهاي صحيح» تأكيد شده است.1 5 ـ اصالت قائل شدن به کيفيت فرايند ياددهي ـ يادگيري و استفاده از روش آموزش فعال تربيت ديني به دنبال آن است که تسهيلات و شرايط مساعدي براي رشد تفکر ديني دانشآموزان فراهم كند. به اين ترتيب، آشنايي با معارف ديني، هدفي مياني و زيستن ديني انسان، هدف اصلي خواهد بود. از آنجا که مسايل زندگي انسان نامحدودند و هيچ گاه نميتوان همة آنها را آموزش داد، لازم است دانش آموختگان، فرايند يادگيري را به خوبي آموخته باشند تا در مواجهه با هر مسئله تازهاي، راه حل مناسب آن را پيدا کنند و جريان يادگيري را تداوم بخشند. همچنين، بايد توجه داشت که فرايند و مسير بر کيفيت نتيجه هم اثر ميگذارد. احساس و نگرش فرد در مورد موضوع يادگيري نيز تا حد زيادي تحت تأثير چگونگي طي مسير يادگيري است؛ بنابراين، بايد به افراد كمك كرد تا نسبت به فرايند يادگيري و آموختههايشان احساس خوب و خوشايندي داشته باشند. بر اين اساس، توصيه ميشود كه به فرايند يادگيري بيش از پيش توجه شود؛ چراكه فقط اين نتيجة يادگيري نيست كه اهميت دارد بلكه آنچه طي فرايند آموزش اتفاق ميافتد، نيز از اهميت فراوان برخوردار است. ثمره اين بحث آن است که اولاً درگيري دانشآموزان در جريان يادگيري، موجب عميقتر و پايدارتر شدن آموختههاي آنان ميشود؛ ثانياً معلم را ياري ميدهد تا براي ارزشيابي پيشرفت يادگيري آنان، هم به فرايند و هم به محصول توجه كند و به نتايج بهتري دست يابد؛ ثالثاً اينكه به واسطة فعاليت بيشتر در امر يادگيري، در دانشآموزان احساس خوب و خوشايندي ايجاد ميكند كه به ويژه براي درس ديني، فوقالعاده حائز اهميت است. همچنين فراهم ساختن فرصت مشاركت فعال دانشآموزان در جريان آموزش و يادگيري بسيار مهم است؛ چرا که به دانشآموز کمک ميکند تا حد امكان، خودش جست و جو، فكر و عمل كند و با توجه به تجارب و يافتههاي قبلي و فعلي خود، به نتيجه برسد و معلم هم با راهنماييهاي مناسب، او را در اين راه ياري رساند. به اين ترتيب، به کارگيري روشهاي يادگيري از طريق همياري (شركت دانشآموز در فعاليتهاي آموزشي به عنوان يكي از اعضاي گروه) و بهرهگيري از شيوههاي فعال تدريس، كه از طريق آن، دانشآموزان با هدايت معلم و فعاليت ذهني و عملي خود، به نتيجه ميرسند، از راهبردهاي اساسي فرايند يادگيري در تعليم و تربيت ديني است. 6 ـ تقويت احساس نياز به دين برنامه درسي و آموزشهاي ديني بايد به گونهاي طراحي شود که اصل احساس نياز به دين را براي دانشآموز زنده کند؛ به گونهاي که دريابد بدون تکيه بر دين و اعتقادات ديني زندگي او داراي خلايي بزرگ و از معنا و جهت تهي است. او دريابد که زندگي با دين گرهها را ميگشايد و از سردرگميها و بيتفاوتيها نجات ميدهد و به شخصي فعال و هدفمند و مفيد در زندگي تبديل ميکند. 7 ـ توجه به هنر براي ترسيم چهرة زيباي الگوهاي ديني بچهها زيبايي را دوست دارند. روح آنها با زيبايي پيوندي عميق دارد و به دنبال چيزهايي هستند كه چشم و گوششان را بنوازد و قوة تخيلشان را به پرواز درآورد. بچهها هنر را دوست دارند و از تكلف و زيادهگويي بيزارند و هر چه فطرت زيباپرست آنها را ناديده بگيرد، طرد ميكنند. توجه به جنبههاي زيبايي شناختي از اركان آموزش ديني است؛ براي اينكه در درجة اول، فطرت زيباپرست دانشآموزان مورد توجه قرار گرفته و پرورش يابد؛ دوم اينكه از دين و آموزههاي آن، تصويري زيبا در ذهن آنان ترسيم شود و سوم اينكه چهرة زيبايي از الگوهاي رفتاري و شخصيت پيشوايان و راهنمايان بزرگ ديني بر پردة جان و انديشة آنان نقش بندد. پس بايد بتوان زيباييهاي دين و دين زيبا را در سطحي كودكانه به بچهها آموخت با توجه به اهميت الگوپذيري در اين سن، استفاده از الگوهاي صحيح موکداً بايد مورد توجه قرارگيرد. 8 ـ توجه به زبان و ادبيات خاص كودكان ادبيات كودكان آموزههاي ارزندهاي را در اختيار برنامهريزان و مؤلفان كتابهاي درسي قرار ميدهد تا با بهرهگيري از آنها بتوانند به زبان كودكان بيش از پيش نزديك شده و كلام خود را با آنان هماهنگ كنند. در برنامة جديد نيز تا آنجا كه به محتوا، اصالت مفاهيم و ساختار آموزشي مواد درسي لطمه وارد نشود، از آموزههاي مربوط به ادبيات كودكان و محصولات كارشناسان اين حيطه بهره گرفته شده است. همچنين باتوجه به ويژگيهاي رشد ذهني كودكان، از محسوسات و نمونههاي عيني براي پرورش تفکر كودكان استفاده و از طرح بيموقع مطالب انتزاعي، خشك و غيرملموس دوري شده است. 9ـ ارتباط آموزش با نيازها و علائق دانشآموزان و توجه به او به عنوان منبع اطلاعات برنامه درسي هدف تعليم و تربيت ديني، تنها ارائه اطلاعات و معارف ديني به دانشآموزان نيست. هدف آن است که دانشآموزان از آموختههاي خود در اين زمينه در موقعيتهاي مختلف زندگي روزمرة خود استفاده کنند. به همين جهت در اين برنامه سعي شده آموزشها با زندگي روزمره دانشآموزان کاملاً مرتبط باشند. استفاده از موقعيتها و نمونههاي موجود در زندگي روزمره دانشآموزان، انتخاب مطالب، نمونهها و مثالها از زندگي آنها، فراهم ساختن فرصت تمرين و تعميم آموختهها به زندگي روزمره و موقعيتهاي شبيهسازي شده آن و ... از جمله نکاتي است که در اين مورد مطمح نظر قرار گرفتهاند. توجه به علايق و رغبتهاي مخاطبان، از ويژگيهاي ضروري هر آموزش موفقي است. کودکان، جستجو، کشف و ساختن را دوست دارند، از بازي و فعاليتهاي نشاط آور لذت ميبرند و ... . در اين برنامه ضمن رعايت نکات پيشگفته، سعيشده اين گونه علايق در فعاليتهاي آموزشي و تربيتي مورد توجه قرار گيرد. همچنين از آنجا که استعدادها و گرايشهاي فطري به صورت بالقوه در نهاد کودک حضـور دارد و بايد با عمـل ارادي و آگاهـانة او به فعـاليت برسد، تربيت ديني با التفـات به ماهيت رشد كودك و اعتقاد به خوبي ذاتي انسانها در برنامهريزي درسي، شخصيت، نيازها و تعلقات شاگردان را همواره مدنظر قرار ميدهد. بدين ترتيب، به كودكان نه به عنوان بزرگسالان كوچك اندام بلكه به عنوان موجوداتي كه مراحل مختلف رشد را طي ميكنند، نگريسته ميشود. از طرفي، هيچ دو كودكي شبيه به هم نيستند. كودكان از نظر آگاهي، ويژگيهاي شخصي، قابليتها و تواناييها، علايق و اميالي كه كسب كردهاند، با هم فرق دارند. لذا توجه به نيازها و مقتضيات خاص اين سن مستلزم برنامهريزي درسي خاصي است که بايد مورد توجه واقع شود. 10ـ حضور انديشههاي حضرت امام خميني (قدس سره) در کالبد محتواي آموزش انديشههاي امام خميني که معمار بزرگ نظام اسلامي در عصر حاضر هستند، بايد در همه مراحل آموزش و برنامه درسي حضور داشته باشد. استفاده از پيامها، سخنرانيها و کتابهاي ايشان و آوردن مصاديق و نمونهها و شواهد از آنها و نيز ارجاع دانش آموز به اين آثار در برنامههاي تحقيقي خود، سبب توجه دانشآموزان به انديشههاي آن بزرگوار است . 11ـ بهرهمندي از دستاوردهاي عالمان دين در تدوين و تبيين آموزههاي ديني، بايد از منبع غني علوم و فرهنگ اسلامي که فرزانگان علم و تقوا در طول چند قرن تمدن اسلامي با مجاهدت خود فراهم ساخته اند، استفاده شود و دستاوردهاي علمي که دانشمندان اسلامي معاصر در جهت ارائه اسلام ناب در جهان امروز عرضه کردهاند، بخصوص آثار فرهنگي حضرت امام خميني، علامه طباطبايي و شهيد مطهري ـ رحمه الله عليهم ـ و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي فرا راه حرکتهاي آموزشي قرار گيرد. 12ـ توجه به اهداف ويژهي دختران و پسران برنامه بايد با توجه به تفاوتهاي موجود دراحکام دختران و پسران طراحي و براي هرگروه به تنهايي آموزش داده شود. هم چنين در اموري مانند سن بلوغ، معاشرت، پوشش و حجاب، نظام خانواده، نقش مرد و زن در خانه و جامعه، بايد به نوع مخاطب و نحوهي پيامرساني به او توجه گردد. هم چنين جنبههاي روان شناختي زن ومرد در مجموعه آموزشها بايد مد نظر قرار گيرد. 13ـ سمتگيري آموزش در جهت وحدت اسلامي برنامه بايد در جهت تقويت وحدت اسلامي و نزديکي پيروان مذاهب مختلف اسلامي طراحي شود تا مودت و رحمت ميان آنان را استحکام بخشد؛ به همين دليل بايد از تعارضات و کشمکشهاي بيمورد فکري اجتناب نمود و محور آموزش را بر تعليمات قرآن کريم و سنت پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت بزرگوار ايشان قرار داد. 14ـ آموزش اقليتهاي ديني (مسيحي، يهودي و زرتشتي) چون همه اديان الهي در اصول دين و جوهره و حقيقت دين که خداگرايي و معنويتگرايي و عمل براي سعادت در آخرت است، وحدت نظر دارند، چارچوب کلي برنامه درسي آنان از همين برنامـه اخـذ ميشـود. اما محتـواي آموزشـي آنـان با توجـه به تعليمات خاص آن اديان و با استفاده از منابع مورد تاييد در آن اديان، فراهم ميآيد. اين آموزش بايد هماهنگ با قوانين جمهوري اسلامي ايران باشد.
4-اهداف كلي درس تعليم و تربيت ديني در دوره ابتدايي
اهدافكلي اين درس در سه حيطه شناختي، عاطفي و کنشي (رفتار و عمل ) به شرح ذيل است: حيطة شناختي 1ـ آشنايي با مهرباني، بخشندگي، دانايي، توانايي و يگانگي خداوند؛ 2ـ آشنايي با معنا و مفهوم سادة پيامبري و امامت؛ 3ـ آشنايي با معنا و مفهوم سادة معاد و جهان آخرت؛ 4ـ آشنايي با خود شناسي در محدودة موضوعات دورة ابتدايي؛ 5 ـ آشنايي با اهم امور اخلاقي و آداب اسلامي موردنياز در زندگي كودك و نوجوان؛ 6 ـ آگاهي از برخي از مهمترين مراسم اجتماعي دين اسلام و انقلاب اسلامي؛ 7 ـ دانستن برخي اطلاعات اوليه و سادة قرآني؛ 8 ـ دانستن احكام شرعي و مورد نياز كودك و نوجوان. حيطة عاطفي 1ـ محبت و علاقهمندي نسبت به خداوند؛ 2ـ محبت و احترام نسبت به پيامبران، معصومين عليهم السلام و اولياي دين؛ 3ـ گرايش نسبت به انجام كارهاي نيك و دوري از بديها؛ 4ـ علاقهمندي و تمايل بيشتر به شناخت خود؛ 5 ـ تمايل به انجام آداب اسلامي و دستورات اخلاقي اسلام؛ 6 ـ گرايش و علاقهمندي به مشاركت در مراسم ديني و مراسم مربوط به انقلاب اسلامي؛ 7 ـ علاقهمندي نسبت به تلاوت و فهم قرآن كريم؛ 8 ـ تمايل به عمل به احكام شرعي. حيطة کنشي (رفتار و عمل ) 1ـ ارتباط با خدا از طريق دعا و نماز؛ 2ـ تلاش براي الگو گرفتن از سيرة پيامبران و ائمة معصومين صلوات الله عليهم؛ 3ـ تلاش براي شناخت بيشتر خود؛ 4ـ تلاش براي انجام كارهاي نيك، آداب ديني و دستورات اخلاقي و دوري از بديها؛ 5 ـ همكاري و مشاركت در برپايي مراسم ديني و انقلاب اسلامي؛ 6 ـ تلاش براي قرائت و فهم قرآن؛ 7ـ تلاش براي عمل به احكام شرع. اهداف تعليم و تربيت ديني در پايه اول از آن جايي که در پاية اول ابتدايي درس خاص ديني نداريم لذا اهداف ذکر شده به صورت تلفيقي در ديگر دروس مانند فارسي و قرآن پيگيري ميشود. حيطهي شناختي 1ـ آشنايي با طبيعت و زيباييها و فوايد آن، به عنوان آفريدهها و نعمتهاي الهي؛ 2ـ آشنايي با اسامي چهارده معصوم (ع)، به عنوان دوستان خوب خدا و كساني كه بچهها را دوست دارند؛ 3ـ آشنايي با برخي آداب اسلامي: احترام به قرآن، احترام به معلم و كتاب، مطالعه كردن و مسواك زدن؛ 4ـ آشنايي با اهميت و شيوههاي رعايت نوبت، محافظت از وسايل خود و وسايل عمومي، تشكر در برابر محبتها و نيكيهاي ديگران و اجازه گرفتن براي استفاده از وسايل ديگران؛ 5 ـ آشنايي با شكرگزاري از خداوند به خاطر نعمت باسوادشدن. (با توجه به برگزاري جشن شكرانة آموزش الفبا). حيطهي عاطفي 1ـ احساس علاقة بيشتر به خداوند، به عنوان خالق و بخشندة نعمتها؛ 2 ـ احساس علاقة بيشتر به زندگي و اخلاق و رفتار معصومين (ع)؛ 3ـ عـلاقه بيشتر به آداب اسلامي احترام به قـرآن، معلـم، كتـاب و تـوجـه بيشتر به مطالعه كردن و مسواك زدن؛ 4ـ تمايل به رعايت نوبت، محافظت از وسايل خود و وسايل عمومي، تشكر دربرابر محبتها و نيكيهاي ديگران و اجازه گرفتن براي استفاده از وسايل ديگران؛ 5 ـ تمايل به شكرگزاري از خداوند به خاطر نعمت باسوادشدن. حيطهي رواني ـ حرکتي 1ـ تلاش براي رعايت آداب اسلامي احترام به قرآن، احترام به معلم و كتاب و تلاش براي مطالعه كردن و انجام عمل مسواك زدن؛ 2ـ تلاش براي رعايت نوبت ديگران، محافظت از وسايل خود و وسايل عمومي، تشكر در برابر محبتها و نيكيهاي ديگران و اجازه گرفتن براي استفاده از وسايل ديگران؛ 3ـ تلاش براي استفاده صحيح از نعمتهاي خداوند.
10-روش ها و منابع ياددهي ـ يادگيري
الف ) اصول كلي روش تدريس ديني آموزش ديني مانند ساير آموزشها نيازمند روشهاي مؤثر و جذابي استكه نيل به اهداف ديني آموزش را با سرعت و عمق بيشتر ميسر سازد. در اين بخش به مهم ترين اصولي كه در روش تدريس ديني بايد به آنها توجه داشت، اشاره شده است: 1ـ تعليم و تربيت ديني نيز بايد مانند ساير آموزشها متناسب با ظرفيتهاي رواني و جسماني دانشآموزان باشد. در اين خصوص توجه به يافتههاي پژوهشي مربوط به مراحل رشد تفكر ديني ضروري مينمايد. بر پاية اين تحقيقات وجود سه مرحلة تفكر شهودي، عمليات عيني و عمليات صوري نظرية پياژه در درك مفاهيم ديني نيز تأكيد ميگردد ولي بايد به دو تفاوت موجود در اين زمينه توجه داشت. نخست اين كه مرحلة عمليات عيني در درك مفاهيم ديني مدت زمان بيشتري به طول ميانجامد و تا حدود سن سيزده تا چهارده سالگي ادامه مييابد. اين مهم نشان ميدهد كه نبايد درس ديني را با ساير دروس مقايسه كرد. نوع و ميزان تجربه هاي ديني كودكان و اتخاذ شيوههاي آموزشي در تعيين مدت اين مرحله تأثير بسياري دارد. دوم اينكه، ميان اين سه مرحله، مراحل واسطهاي نيز وجود دارند كه با مراحل اصلي تداخل داشته و درك مفاهيم مذهبي را به يك سير تدريجي پنج مرحلهاي مبدل ميسازند.1 2ـ توجه به برداشتهاي كودكان از مفاهيم ديني نيز نقش بسزايي در تعيين روشهاي مناسب آموزشي دارد؛ زيرا اگر بخواهيم آموزش ديني مناسبي را برنامهريزي كنيم، ناچاريم در دنياي كودكانة دانش آموز گام گذارده و از ديد او به دين و معارف آن بنگريم. تصورات كودك از مفاهيم ديني چنان خام و محدود است كه معلم بدون شناخت آنها در آموزش خود موفق نخواهد بود. در اين زمينه، يافتههاي تحقيقات انجام شده ميتوانند ملاك خوبي براي عمل باشند. 3ـ به طور كلي ميتوان آموزش ديني كودكان را به دو دوره تقسيم كرد: ـ خردسالان 5 تا 9 سال: اين دوره كه شامل پايههاي پيش دبستان، اول، دوم و سوم دبستان مي باشد، از آنجا كه توانايي درك و عقل خردسالان بسيار محدود است و احساس و خيال ابزار آنها در تحقيق و بررسي پديدههاي عالم است، آموزش ديني خردسالان بايد توأم با بازي و شوخي و سرگرمي و داستانگويي باشد و از داستان، نقاشي، نمايشنامه و كارهاي هنري در اين آموزش بهرهگيري شود. به ويژه اينكه هدف عمدة آموزش ديني در اين سنين جذب كودك به دروس ديني و سپس آموزش است. ـ كودكان 9 تا 13 سال: در اين دوره كه شامل پايههاي چهارم و پنجم ميشود، تفكر كودكان در مرحلة عمليات عيني قرار دارد و درك آنها از مفاهيم مذهبي به واسطة طبيعت عيني تفكرشان محدود است. از اين رو، نميتوان مستقيماً مفاهيم انتزاعي و استدلالهاي عقلي را براي آنها مطرح کرد. بلكه معارف ديني همچنان بايد به صورتي ساده و با تكيه بر تجربيات و احساس هاي شخصي آنها تعليم داده شود؛ اما تغيير تدريجي تفكر آنها از عيني به انتزاعي و بالا رفتن تجربياتشان در زندگي اين امكان را به وجود مي آورد كه معلومات در سطح بالاتري براي آنان ارائه شود و اطلاعات ديني بيشتري در اختيارشان قرار گيرد. در اين مرحله نيز استفاده از داستان، شعر، سرود، نمايشنامه و كارهاي عملي و هنري مختلف يكي از ضرورتهاي آموزش به شمار ميآيد. نکته ديگري که در اين مقطع سني قابل توجه است، بروز اوليه تفاوتهاي جنسي دختر و پسر است. اين تفاوتها نه فقط در جسم، بلکه در نحوه رشد شخصيتي و فکري نيز نمود دارد و در مجموع دختران زودتر از پسران به بلوغ فکري ميرسند که اين امر نيز در آموزشها بايد مدنظر قرار گيرد. 4ـ معلم در آموزش ديني بايد از شيوههاي متنوع شناخته شده بهره ببرد و متناسب با شرايط كلاس، جنسيت مخاطبان، آموزش را با شيوههاي جديد نيز همراه سازد. از جمله شيوههاي مطلوب ميتوان به پرسش و پاسخ، نمايش، داستانگويي، گردش علمي،روش همياري، روش نمايشي و روش خلق موقعيت براي داوري اشاره نمود كه هر كدام در جاي خود قابل استفاده است. 5 ـ از آنجا كه درك كودكان از مسائل اخلاقي محدود است و انديشه و برداشت بزرگسالان را از دستورات و احكام اخلاقي ندارند، روشهاي تفهيم مسائل اخلاقي به كودكان بايد متفاوت از بزرگسالان باشد. در اين زمينهها استفاده از روشهاي غيرمستقيم بسيار مفيدتر از روشهاي مستقيم است. همچنين الگو قرار گرفتن معلم، از راههاي مؤثر در اين زمينه است. تنظيم روال تدريس در سير از مصاديق جزئي به نتيجهگيريهاي كلي، تأكيد بر حل مسئله و استفاده از روشهاي فعال از جمله نكات مهم در اين روشها به شمار ميآيند. 6 ـ در اتخاذ شيوههاي مناسب تدريس احكام عملي دين بايد به تفاوتهاي دختران و پسران توجه داشت. از آنجا كه عمل به اين احكام براي دختران پايان 9 سالگي است وازآن به بعد به عنوان يك فريضه محسوب ميشود، ضروري است تا آموزش اين بخش از معارف ديني براي دختران با جديت بيشتري صورت پذيرد و معلمان از ابتداي ورود دختران به مدرسه، زمينههاي ذهني لازم را در آنها به وجود آورند و تمرينهاي عملي مرتب و منظم با نظارت معلم را در دستور كار خود قرار دهند. اين شيوهها براي پسران تا حدودي متفاوت خواهد بود. علاوه بر محدود شدن محتواي آموزش به ضرورياتي همچون وضو، نماز و روزه، شيوهها نيز از سير تدريجي ملايمتري برخوردار خواهند بود تا در طول پنج سال و به تدريج اين آشنايي و عادت به انجام اعمال شرعي در پسران به وجود آيد.
ب ) ويژگيهاي فعاليتهاي ياددهي ـ يادگيري مناسب براي درس ديني فعاليتهاي ياددهي ـ يادگيري در درس ديني براي دانشآموزان ابتدايي بايد به گونهاي انتخاب شوند كه واجد ويژگيهاي ذيل باشند: يادگيرنده در هنگام آموزش از جهت ذهني و عملي فعال باشد . انتقال اطلاعات از معلم به دانشآموز به شكلي كه يادگيرنده، شنوندهاي منفعل باشد، تنها ميتواند به حفظ طوطيوار مطالب كمك كند. چنين دانستههايي فقط در شرايطي كاملاً شبيه موقعيت به يادسپاري آنها، قابل يادآوري و بازخواني هستند و در موقعيتهاي تازه و حتي اندكي متفاوت هم تأثير و خاصيتي ندارند. اين اطلاعات، به سهولت در معرض فراموشي هستند و به همين دلايل، فاقد ارزش يادگيري واقعي ميباشند. درحالي كه اگر دانشآموزان طي فعاليتهايي ارزشمند، با موضوع يادگيري عملاً و يا به صورت ذهني درگير شده و خود به نتيجه برسند، هم يادگيري پايدارتري حاصل ميشود و هم در موقعيتهاي تازه، قادرند از تجربة يادگيري قبلي خود استفاده كرده براي مواجهه و كسب تجربة جديد، از آنها بهرهبرداري كنند. از معلومات و تجارب قبلي دانشآموزان (چه آموختههاي مدرسه اي و چه تجارب زندگي فردي و اجتماعي) استفاده كنند. يادگيري واقعي وقتي رخ ميدهد كه آموختههاي جديد در بافت ذهني و معلومات موجود فرد بدرستي جايگزين شده و با آنها يكپارچه گردند. اين امر درصورتي امكان پذير است كه از معلومات و تجارب قبلي دانشآموز در انجام فعاليت يادگيري جديد استفاده شود و با هدايتي مناسب، بين آنها با تجربة تازه پيوند برقرار گردد. قابل ذكر است كه معلومات قبلي، تنها شامل دانستههاي فرد از دروس و يا پايههاي تحصيلي گذشتة وي نميشود و ميتواند شامل تمام تجربيات و دانستههاي بيرون از مدرسة وي نيز باشد. فعاليتها حتيالامكان آن قدر متنوع باشند كه دانشآموزاني با نيازها و تواناييها و سبكهاي مختلف يادگيري، بتوانند از آنها بهره گرفته و احساس رضايت و موفقيت كنند. به عنوان توضيح بايد اشاره شود كه افراد براي يادگيري، سبكهاي متفاوتي دارند. برخي از راه مطالعه، زودتر به نتيجه ميرسند؛ برخي حتماً بايد خود عمل و تجربه كنند؛ برخي ابتدا كليت را ميبينند و بعد جزئيات را و برخي، برعكس. تنوع فعاليتها اين امكان را براي اكثريت دانشآموزان فراهم ميكند كه كم يا بيش، يادگرفته و به نتيجة مورد انتظار كلاس و معلم برسند. تناسب فعاليتهاي گروهي و انفرادي رعايت شود تا هم نياز دانشآموزان را به تشخص طلبي و ابراز وجود ارضا كنند، هم نياز آنها را به عضويت در گروه و انجام بخشي از يك مجموعه فعاليت و هم نياز آنها را به همفكري با ديگران براي رسيدن به نتيجه برآورده سازند و هم به موقع خود، مجال تفكر و استنباط شخصي را براي آنها فراهم كنند. همچنين بيتوجهي به مقتضيات خاص آموزش موضوعات مختلف و شيفتگي افراطي نسبت به كار گروهي و فوايد و ثمرات آن ميتواند موجب شود فراموش كنيم يادگيري برخي از مفاهيم و موضوعات (بويژه در درس ديني)، نيازمند جستجو و تأمل شخصي و نتيجهگيري انفرادي بوده، از طريق فعاليت گروهي، كمتر محقق ميشود. تناسب فعاليتهاي ساده و دشوار به گونهاي رعايت شود كه هم نياز دانشآموزان به انجام كارهاي سخت و پرزحمت ارضا شود و هم اعتماد بنفس آنها از بين نرود. انجام كارهاي بسيار ساده كه مستلزم تلاشي كمتر از توان دانشآموزان هستند، براي ايشان لذت چنداني نداشته و به سهولت انگيزههاي آنها را در معرض كمرنگ شدن قرار ميدهد. فعاليتهاي دشوار و فوق توان دانشآموزان نيز آنها را نسبت به تواناييهايشان بياعتماد ساخته، انگيزههاي آنها را براي فعاليتهاي بعدي به مخاطره مياندازد. بين زندگي و مسايل روزمرة دانشآموزان و نكات و موضوعات آموزشي ارتباط برقرار شود. مفاهيم و موضوعات ديني آموزش داده ميشوند تا در زندگي واقعي يادگيرندگان به كار آيند. اين امر در صورتي امكانپذير است كه يادگيري در شرايطي شبيه به زندگي روزمره، با نمونهها و مثالهايي از زندگي واقعي، با تمرينهايي در زندگي واقعي و نتيجهگيري از آن انجام شود. فعاليتها بايد به نحوي تنظيم شوند كه اين ارتباط و پيوستگي، به روشني براي يادگيرندگان ايجاد شود و آموختههاي ديني درنظر ايشان، اطلاعاتي ضروري براي موفقيت در زندگي روزمرهشان قلمداد گردند. فراهم ساختن فرصتهايي براي فعاليتهاي خارج از كلاس و حتي مدرسه براي برقراري پيوند هر چه بيشتر بين آموختهها و زندگي واقعي نيز ميتواند از توصيههاي مؤثر اين بخش باشد. فعاليتها بايد به گونهاي انتخاب شوند كه امكان تجزيه و تحليل موقعيتها و قضاوت در مورد مسايل و رفتارهاي مختلف خود و ديگران را براي يادگيرندگان فراهم ساخته، از اين طريق به تعميق آموختهها و افزايش احتمال به كار بردن آنها كمك نمايند. فعاليتها متناسب با تواناييها و علايق دانشآموزان در زمينههاي مختلف باشند تا هم يادگيري را براي آنها آسان تر نمايند و هم انگيزه و علاقة بيشتري براي يادگيري ايجاد كنند. تواناييهاي يادگيرندگان در زمينههاي مختلف هنري و ادبي، ميتواند نمونة مناسبي در اين مورد باشد. فضاي ياددهي ـ يادگيري منحصر به کلاس مدرسه نشود، بلکه از انواع فضاهاي ديني مانند مساجد و حسينيهها براي اين فرايند ميتوان استفاده کرد.
ج ) منابع ياد دهي ـ يادگيري
يکي از نکاتي که لازم است در تمام فعاليتها به آن توجه شود اين است که در ابتدا حتيالامکان از کتاب درسي، کتاب کار و کتاب معلم در جاي خود استفاده شده و از تصاوير و سوالات مطرح شده در جهت فهم بهتر و شيرين جلوه دادن مطالب بهره کافي برده شود. در کنار اينها ميتوان از رسانههاي تصويري، لوحههاي آموزشي، نرم افزارهاي موجود، فيلمهاي خاص، روزنامهها و جرايد، بعضي از برنامههاي تلويزيون و تصاوير گوناگوني که به صلاحديد معلم براي تعميق آموختهها يا آسان کردن آن کمک ميکند بهرهبرداري شود تا صرفا منابع يادگيري به کتابهاي درسي محدود نشده و هر آن چيزي که بتواند مسير يادگيري را سهل و آسان کند بهرهبرداري شود تا دانش آموز احساس کند تمامي وسايل و امکاناتي که در محيط اطراف او وجود دارد ميتواند منابع يادگيري بوده و در او ديد وسيعتري از يادگيري مفاهيم موردنظر ايجاد نمايد. چندنكتة قابل توجه به عنوان مقدمه: ارزشيابي، به عنوان مهمترين بخش فرايند يادگيري، بايد با هدف رشد دانشآموزان انجام شود. ارزشيابي بايد منبعي غني از اطلاعات را هم براي معلم و هم براي شاگرد1 فراهم كند. اين نوع اطلاعات به دانشآموزان در انتخاب راه و روشهاي اصلاحي و به معلمان در تعيين روشهاي تدريس بهينه كمك ميكنند. ـ در تعليم و تربيت ديني، هر يك از حيطههاي سهگانة يادگيري، اهميت و ويژگيهاي خاص خود را دارند. اعمال ديني، هنگامي ارزشمندند كه براساس ايمان و تمايلي دروني و قلبي باشند و اساس چنين ايماني را نيز معرفت و شناخت حقيقي تشكيل ميدهد. به خاطر سپردن مجموعهاي از اطلاعات و متراكم ساختن محفوظات، رغبتي براي به عمل درآوردن دانستنيها در فرد ايجاد نخواهد كرد و انجام اعمال و آداب ديني هم بدون آنكه باور و ايماني همراه آن باشد، ارزش چنداني ندارد. همچنانكه احساسات ديني، آنگاه مطلوب و ارزشمندند كه پشتوانهاي از علم و معرفت داشته باشند و در اين صورت است كه مي توان انتظار داشت انجام اعمال ديني، استمرار داشته و فرد، در موقعيتهاي مختلف، به انجام وظايف و تكاليف ديني خود پايبند باشد. به اين ترتيب، در تعليم و تربيت ديني، ميخواهيم دانشآموزان، مفاهيم و مطالب ديني را درك كنند، به كسب معرفت بيشتر و نيز عمل به دانستهها علاقهمند شوند و اعمال و وظايف ديني را با آگاهي و انگيزهاي واقعي، به صورتي مستمر و مداوم، انجام دهند. ـ بايد از يك سوء برداشت پرهيز شود و آن اينكه توجه به قلمروهاي نگرشي و مهارتي دانشآموزان بدين معنا نيست كه به ميزان دينداري آنان نمره بدهيم و مثلاً به كسي كه در نماز جماعت شركت ميكند يا راست ميگويد يا غيبت ديگران را نميكند، نمرة كامل بدهيم. اين امور اساساً قابل نمره دادن نيستند. آنچه در يک فرايند آموزشي ميتواند مورد ارزشيابي قرار گيرد، صرفاً يادگيري افراد است. دانش، نگرش و تواناييهايي که طي فرايند ياددهي ـ يادگيري به دست آورده اند و اگر همه جانبه و اثربخش باشند، ميتوانند موجبات تقويت ايمان و عمل صالح آنان را فراهم آورند.
ـ نبايـد با آزمونـها و امتـحانات مشـكل و دلـهرهآور، در دانـشآموزان، احساس ناخوشايندي نسبت به درس ديني ايجاد شود و يا تعدادي از آنها موفقيت در اين زمينه را براي خود، امري دشوار و يا ناممكن تلقي كنند. اگر كودك، درمورد انجام تكليفي، خود را ناموفق و شكست خورده تلقي كند، نسبت به آن كار، احساس بدي پيدا كرده و چنين احساسي، حتي او را از يادگيريهاي بعدي باز مي دارد؛ زيرا هم تمركز حواس روي جزئيات مطلب يادگرفتني را از او ميگيرد و هم موجب فرار او از موقعيتهاي مشابه (تجاربي كه كودك به آن بسيار نيازمند است) ميشود. اهميت ممانعت از ايجاد چنين احساسي، بويژه درمورد موضوعاتي كه صرفاً يك مادة درسي تلقي نميشود (بلکه تمام زندگي امروز و آيندة دانشآموزان را تحت الشعاع قرار ميدهد)، به مراتب بيشتر است. به همين خاطر، هيچ دانشآموزي نبايد در درس ديني، احساس شكست و ناتواني پيدا كند. ـ مقايسه ميان دانشآموزان با يکديگر، ابتدايي، اضطراب آفرين و گاهي نااميدكننده است؛ به همين دليل، وضعيت هر كودك را، نخست بايد به نسبت خودش و پيشرفتي كه حاصل كرده، سنجيد و برآورد کرد. به عبارت بهتر، آنچه مهم است، رقابت هر دانشآموز با خود اوست، نه با دانشآموزان ديگر. توانايي و سرعت يادگيري دانشآموزان، بسيار متفاوت است و كافي است. معلم، هر دانشآموز را از اين نظر، بخوبي شناخته و به او كمك نمايد تا از توان خود استفاده كند. ـ از آنجا كه ارزشيابي، بخش جداييناپذير تدريس و يادگيري است، بايد در شرايط واقعي آموزش، حين انجام فعاليتهاي آموزشي صورتگيرد و شرايط و موقعيت مصنوعي امتحان، نميتواند مجال مناسبي براي بروز رفتارهاي واقعي دانشآموزان باشد ضمن آنكه چنين شرايطـي ميتواند تشـويش و نگراني زيادي در بچـهها از بابت عملكردي كه خواهند داشت و قضاوتي كه در موردشان خواهد شد، به وجود آورد. در اينجا تمام فعاليتها و پيشرفتهاي دانشآموزان و روندي كه آنها طي ميكنند تا به نتيجه برسند، داراي اهميت هستند. بنابراين، ارزشيابي، به صورت مستمر انجام ميشود و ديگر نيازي به اتكا بر آزمونهاي پايان سال تحصيلي و ايجاد شرايطي خاص براي امتحان وجود ندارد و اضطراب و نگراني هم از اين بابت در دانشآموزان به وجود نخواهد آمد.
شيوهها و ابزارهاي ارزشيابي موردنظر برنامه: ارزشيابي پيشرفت تحصيلي، به عنوان مهمترين بخش فرايند يادگيري، همراه با تحـول در برنامة درسي تعليم و تربيت ديني دورة ابتدايي، بازنگري و اصـلاح شده است. به همين جهت، شيـوة ارزشيابي اين درس که با هدف رشد دانشآموزان انجام ميشود، به صورت ذيل، تنظيم و اعلام ميگردد:
شيوة ارزشيابي: 1ـ ارزشيابي به صورت تکويني و مستمر صورت ميگيرد. 2ـ ارزشيابي تکويني پيشرفت تحصيلي دانشآموزان در اين درس از طريق مشاهدة رفتارهاي حاکي از يادگيري انجام ميشود. 3ـ رفتارهاي حاکي از يادگيري يعني رفتارهايي که « نشاندهندة تحقق اهداف و انتظارات يادگيري هر درس ميباشند.» به عبارت ديگر، اهداف و انتظارات هر درس مشخص ميکنند که چه رفتارهايي را بايد ملاحظه کنيم تا براساس آن دربارة تحقق يا عدم تحقق اهداف يادگيري، قضاوت نماييم. 4ـ مشاهدة رفتارهاي حاكي از يادگيري، در تمام طول تدريس، به هنگام انجام فعاليتهاي يادگيري و نيز پس از انجام آنها (مشاهدة محصول فعاليت) صورت ميگيرد. كلية فعاليتهاي يادگيري که توسط معلم طراحي و توسط دانشآموز انجام ميشوند، موقعيت مناسبي براي مشاهده و قضاوت درمورد نتايج آن هستند. 5 ـ آنچه در اين ارزشيابي مورد نظر است، ميزان تحقق اهداف يادگيري هر درس است. بنابراين هرگونه مشاهده و قضاوت براساس فعاليتهاي غيرضروري جايز نيست (اعم از نمره دادن به رنگآميزي تصاوير کتاب کار تا به خاطرسپردن و به يادآوردن جز به جزء اطلاعات مندرج در درسها و يا عمل به وظايف و تکاليف شرعي و اخلاقي در خانه و مدرسه، در جايي که از اهداف درس نباشند). 6 ـ ارزشيابي اين درس، کيفيت نگر است؛ يعني تغييرات کيفي درک و فهم و نيز نگرشهاي دانشآموزان، مشاهده و ثبت ميشوند. البته نتايج اين مشاهدات، فعلاً به صورت کمي در کارنامه منعکس ميشود. 7 ـ اين ارزشيابي زمان و موقعيت خاصي براي برگزاري امتحان، چه به صورت کتبي و چه به صورت شفاهي ندارد. بدين ترتيب براي ارزشيابي پيشرفت تحصيلي در هديههاي آسمان، از فعاليتي به نام « امتحان» استفاده نميشود. 8 ـ با توجه به اين که ارزشيابي اين درس منحصر به ارزشيابي تکويني است، لذا اين درس، در پايان هر نيم سال و يا سال تحصيلي، امتحان شفاهي و امتحان کتبي و امتحان نهايي ندارد. الف) صلاحيتهاي عمومي منظور از صلاحيتهاي عمومي، مجموعة آگاهيها و مهارتهاي ذهني است که معلم را در شناخت و تحليل مسايل و موضوعات مرتبط با تعليم و تربيت توانا ميسازد. اين صلاحيتها عبارتند از: 1ـ شناخت انسان بدين معنا که بداند انسان موجودي خدا جوست، متفکر است، حقيقت طلب است، زيباييطلب است، کرامت ذاتي دارد، داراي اراده و اختيار و عدالتخواه است و ميتواند جانشين خدا در روي زمين باشد. 2ـ آگاهي از چگونگي مراحل رشد کودک از نظر اسلام اسلام اصل رشد و مرحلهاي بودن آن را پذيرفته و بر آن صحه ميگذارد. همان گونه که در روايات مختلف آمده مراحل رشد کودک به سه مرحله تقسيم ميشود. امام صادق عليهالسلام فرمود: به فرزندت هفت سال آزادي بده تا بازي کند، هفت سال هم او را با اخلاق و آداب نيک تربيت کن. هفت سال هم او را ملازم و همراه خود قرار بده. پس اگر فرد صالحي شد به هدف خود رسيدهاي؛ و الا او را به حال خود واگذار1. آگاهي از نياز ها و علايق فراگير يکي از مهمترين مسايل در اين زمينه است يعني بداند مخاطب او در ابعاد مختلف رشد (عقلي، اجتماعي، بدني، عاطفي و اخلاقي) داراي چه ويژگيهايي است تا فعاليتهاي خود را بر اساس آن شکل دهد. 3ـ هدايت و کنترل يادگيري هدايت يادگيري توسط معلم به معناي آن است که او فعاليتهاي شاگرد را به نحوي جهت ميدهد كه از تواناييهاي وي به خوبي استفاده شده و زمينة رشد او توسط خويشتن فراهم گردد. بنابراين هدايت، راهنمايي و کنترل معنايي جز اين ندارد که به يادگيرنده براي يادگيري ارادي به گونهاي ياري رسانده شود که او بتواند با اراده و اختيار خود يادگيري را انتخاب و مسير آن را طي کند. تجلي هدايتگري معلم در کوششي است که او براي رشد استعداد افراد انجام ميدهد؛ کوششي براي آن که آنان مستقل فکر کنند و با بصيرت بيشتر و احساس عميقتر به انجام کارها اقدام نمايند. او براي اين منظور، محيط تربيتي را فراهم ميكند كه مشوق آگاهي از گذشته و حال و امكانات آينده است. 4ـ توانايي در طراحي درس معلم كسي است كه طرح درس را ميسازد و به منظور برنامهريزي, پارامترهاي سيستم آموزشي را به گونهاي انديشيده دستكاري ميكند و فرايند تربيتي را هم از نظر موضوعات درسي كه بايد فرا گرفته شود و هم از چشمانداز تجربه زندگي يادگيرنده ميشناسد. او فعالانه تعيين ميكند كه چه چيزي بايد در برنامه درسي كلاسش بگنجد و ميداند به رغم محدوديتها, مقررات, زبان و محيط، چگونه با برنامه برخورد كند. 5 ـ توانايي در غنيسازي محتواي يادگيري كتاب، ماده اوليه كار معلم است. اما اوست كه بايد محتواي اين كتاب را با تدبير خود همچون پارچهاي برش دهد و آن را متناسب با قامت دانشآموز، به هيئت لباسي مناسب در آورد. اگر معلم ديني بخواهد علاوه بر ارائه آموزش, به پرورش ديني دانشآموزان نيز بپردازد، يعني علم را تبديل به ايمان كند و دينآموزي را با دينباوري و دينداري همراه سازد, بايد علاوه بر اقناع عقلها, دلها را نيز ارضا كند. مربي واقعي ميتواند راهي به سوي دلها بگشايد و علم را به ايمان و عقل را به دل پيوند زند. از اين رو راز موفقيت معلمان ديني را در رشد و شكوفايي ايمان شاگردان، بايد نخست در جذب دانشآموزان دانست، به صورتي كه بين معلم و شاگرد، رابطهاي روحي و معنوي برقرار شده و حتي نگاهها, اشارهها و حالتهاي معلم نيز در آنان تأثير عميقيگذارده و در تربيت شخصيت آنان منشأ اثر شود. معلم بايد بداندكه همه فعاليتهاي او, از لحظهي ورود به كلاس تا زمان خروج, رفتار او در محيط مدرسه و حتي خارج آن, حالت صورت, نگاهها و همهيكلمات او در يادگيري دانشآموزان سهم مؤثري دارد. معلم آگاه، براي ايجاد فضايي كه بتواند شاگردان را درآن فضا به صورت اعضاي يك جامعهي منسجم براي يادگيري شكلداده و قالبريزيكند, ويژگيهايي را از خود بروز ميدهد كه فعـاليت او را به عنوان سرمشق و عاملي تعيينكننده در ايجاد روحيهي اجتماعي در دانشآموزان, اثر بخش سازد: حالت شاد, رفتار دوستانه, بلوغ عاطفي, صداقت، صميميت و توجه دلسوزانه و آميخته با محبت, توجه به نيازها, احساس و عواطف بچهها و علاقهمندي به اجتماعي شدن آنها از اين جملهاند. 6 ـ توانايي برقراري ارتباط با محيط زندگي و والدين بچهها معلم آگاه، موضوع هر درس را به معلومات و تجارب قبلي شاگردان پيوند ميزند و بناي كار خود را بر آن مينهد. اين معلومات و تجربيات قبلي شاگردان, در برگيرنده فرهنگهايي است كه آنها از خانهها و زادگاهشان آوردهاند. معلم شايسته، با گسترش دادن دامنه محيط يادگيري از مدرسه به خانه شاگردان, روابطي همكارانه با والدين برقرار ميسازد و اين روابط را استمرار ميبخشد و از اين راه، مشاركت فعالانه والدين را در يادگيري فرزندانشان تشويق ميكند. 7ـ استفاده از عنصر بازي در حين تدريس به گفته پياژه، بازي خمير مايه کودک است. معلم اين دوره بايد قابليت استفاده از انواع بازيها اعم از بازيهاي حرکتي، کلامي، نوشتاري و .... را داشته و در کار خود از آنها در جاي صحيح بهره گيرد تا از اين طريق، پيامها و آموزههاي ديني در جان کودک نشسته و روح و روان او با اين مطالب عجين گردد. 8 ـ رابطه معلم و شاگردي بايد بر رابطه معلم و شاگردي بيش از پيش تاكيد كرد و اميد داشت اين رابطه، تحولات مهمي را در پي داشته باشد. شاگردان، عموماً در نتيجه تماس با معلم از نظر فكري متحول ميشوند. اين تحول مهم است زيرا هيچ كس نميتواند بدون تفكر، زندگي خوبي داشته باشد. تعليم و تربيت بايد به گونهاي باشد كه در آن شاگرد و معلـم به رغم تفـاوت در نوع و ميزان دانش، در شرايط يكساني از مناسبات انساني باشند و هر كس در اين ارتباط هم ياددهنده و هم يادگيرنده باشد. چنين ارتباطي، به جاي رقابت، بر همكاري كه تجارب يادگيري مثبتتري را براي دانشآموزان در بر دارد، تأكيد ميكند. بهبود رابطة دانشآموزان با يكديگر و نيز رشد دائمي « عزت نفس» در ايشان، از نكات مورد توجه اين معلمان است. 9 ـ آگاهي از فنآوريهاي جديد و دانش و علم روز در حد نياز به تناسب رشد علم و دانش و ظهور فناوريهاي جديد در حد نياز از آنها آگاه شده و در مسير ياددهي ـ يادگيري از اين علوم بهرهبرداري نمايد. ب) صلاحيتهاي تخصصي 1ـ عامل بودن هدف تعليم و تربيت ديني، تنها ارائه اطلاعات و معارف ديني به دانشآموزان نيست. هدف آن است که دانشآموزان از آموختههاي خود در اين زمينه در موقعيتهاي مختلف زندگي روزمره خود استفاده کنند. به همين جهت لازم است آموزشها با زندگي روزمره دانشآموزان کاملاً مرتبط باشند. استفاده از موقعيتها و نمونههاي موجود در زندگي روزمره دانشآموزان، انتخاب مطالب، نمونهها و مثالها از زندگي آنها، فراهم ساختن فرصت تمرين و تعميم آموختهها به زندگي روزمره و موقعيتهاي شبيهسازي شده آن و ... ازجمله نکاتي است که بايد مورد توجه قرار گيرند. 2ـ آشنايي با معارف ديني آشنايي معلم با معارف ديني و منابع تقويت آن، از ضرورتهاي تدريس موفق اين درس در تمام مقاطع تحصيلي است. اين ضرورت بويژه در دوره حاضر که دانشآموزان پرسشهاي متعددي در اين زمينهها دارند، بيشتر به چشم ميخورد. همچنين استفاده از روشهاي فعال تدريس و مزاياي آن، مستلزم غناي بيشتر معارف ديني آموزگاران ميباشد. 3ـ نقش الگويي در تعليم و تربيت ديني عوامل گوناگوني دست به دست هم ميدهند تا بستر مناسبي براي رشد كودك مهيا شود. اين عوامل را بايد در محيط خانه و در پدر و مادر و مسايل مربوط به وراثت تا خويشان, دوستان, محل زندگي، همكلاسيها, معلمان, كتاب و مواد آموزشي گوناگون جست و جو كرد, اما به يقين پس از پدر و مادر, بايد مهمترين عامل را در مدرسه و در شخصيت معلم بجوييم؛ به ويژه در محدوده سني دوره ابتدايي كه الگوپذيري دانشآموز از يكسو و نقش الگويي معلم از سوي ديگر اين عامل را قوت ميبخـشد. بنابراين، يکي از مهمترين نقشهاي معلم ديني, ايفاي نقش تربيتي وي به عنوان يك الگوست1 و لذا بايد خود وي عامل به تعاليمي که ارائه مي کند باشد ؛ نه اينکه صرفا به عنوان يک الگو نقش بازي کند. همچنين معلمان، براي دانشآموزان، الگوي عالي ارتباط مؤثر با ديگران، خلاقيت و ابتكار و كار و فعاليت هستند. 4ـ سعة صدر و صبر معلم ديني ميداند که دانشآموز مانند هر انساني ممکن است اشتباه و خطا کند، متناسب با سن خود احساسات مختلف دارد، حالات مختلفي در او بروز ميکند. گاهي تند ميرود و گاهي کند، گاه پرخاشگر است و گاه انزوا طلب و گوشه گير، گاه مطيع است و گاه به تندي اعتراض ميکند و همه چيز را زير سوال ميبرد، معلم ديني با مدارا و سعهصدر دانشآموز خود را از بحرانها عبور ميدهد و سالم به سر منزل مقصود ميرساند. 5 ـ احترام به بنياد اساسي شخصيت معلم, بايد محيطي را به وجود آورد که در آن, « بنياد اساسي شخصيت» مورد احترام قرار گيرد. به عبارت ديگر نتايج اعتقادات را بايد بدون محکوم کردن اشخاص بررسي کند و فرد خاصي را که عقيدهاي خاص دارد, مورد حمله قرار ندهد. در چنين محيطي, شاگرد ميتواند توافق يک عقيده را با عقايد ديگر بررسي کند و آزادانه به تجديد بناي موقت اعتقادات خود بپردازد.1 موضوع: راهنماي برنامهي تعليم و تربيت اسلامي دوره ابتدايي در هفتصد و سي و پنجمين جلسه شوراي عالي آموزش وپرورش مورخ 1385/4/27 به تصويب رسيد.